مهارت حل مسئله و یا اختلاف در کودکان» توانایی مهمی در زندگی کودک بهشمار میرود که میبایست آن را تقویت کند تا بتواند تصمیمات درستی در زندگی بگیرد. کودکی که قادر است به تنهایی مشکلاتش را حل کند، شاد و با اعتماد بهنفس بوده و احساس استقلال بیشتری خواهد کرد. به همین دلیل آموزش مهارتهای حل مسئله از سنین پایین به کودکان اهمیت دارد. انسان در قرن بیست و یکم با مجموعهای از چالشها و مشکلات مواجه است که نیازمند مجموعهای از مهارتهای جدید و نوین میباشد. دنیای اطراف ما به سرعت در حال تکامل است و کودکان میبایست مهارتهای بنیادینی همچون استدلال انتقادی، حل مسئله و تفکر انتقادی و حل تعارض را بیاموزند. بسیاری از مطالعات نشان دادهاند که امروزه کودکان جهت حل مسائل کلیدی دنیای واقعی باید این مهارتها را توسعه و گسترش دهند. دنیای امروز با چالشهای پیچیدهای همچون؛ شکاف دیجیتال، تغییرات اقلیمی، نابرابریهای اجتماعی و بحرانهای اقتصادی و فضای مجازی مواجه است. توانایی حل مسئله کمک میکند تا این چالشها را شناسایی و راهحلهای مؤثری برای آنها پیدا شود. در شرایط بحرانی، توانایی حل مسئله به انسان کمک میکند تا بهسرعت واکنش نشان داده و راهحلهای مؤثری برای مشکلات پیدا کند. این مهارتها میتوانند در مواقع اضطراری و بحرانی بسیار حیاتی باشند و با درگیر گردن تفکر انتقادی و نوآوری راه حل مطلوبی را کشف کند. مشکلات موجب شکلگیری شخصیت میشوند و تابآوری و مقاومت ما را افزایش میدهند. در ما تفکر خلاقانه را بیدار کرده و فرصت میدهد تا به مسائل با نگاهی متفاوت بنگریم و کارها را به روشی دیگر انجام دهیم. کودکی که فاقد مهارت حل مساله است ممکن است از امتحان کردن چیزهای جدید اجتناب کند، شرایط خاصی را کاملاً نادیده بگیرد یا در صورت بروز مشکل، عجولانه رفتار کند.
کودکان نیز مانند بزرگسالان هر روز با مشکلاتی مواجه هستند پس به جای اینکه مدام آنها را از مخمصه نجات دهید، به کودک خود فرصت دهید تا مشکلاتش را خودش حل نماید. هنگامی که کودک به مدرسه میرود، از مهارتهای حل مسئله در موقعیتهای جدید اجتماعی استفاده میکند و همچنین از آنها در جهت یادگیریهای آموزشی و تحصیلی نیز کمک میگیرد. یک کودک با قابلیت خوب مهارتهای حل مسئله، قادر به استفاده از ابتکار خود خواهد بود و میتواند عواقب تصمیمات و اقدامات خود را در مدرسه بسنجد. او از کارها و وظایف جدید نخواهد ترسید بلکه در عوض با خودباوری تمام تلاش خود را میکند تا آن را انجام دهد. در عصر جدید دانش آموزان یک روتین مشخصی را در آموزش دنبال میکنند و هر سال مفاهیم جدید و البته مشخص شده ای در انتظارشان میباشد. زیرا فرآیند آموزشی آن ها از یک برنامه درسی و امتحانات استاندارد مشخض شده تبعیت میکند. در این سیستم دغدغه آموزش و پرورش یافتن پاسخ صحیح و کسب نمرات بالا برای رسیدن به مرحله بعد میباشد و فضای کمی برای تفکر در خارج از این چارچوب وجود دارد و راه حل های نوآورانه در نظر گرفته نمی شود. دانشآموزان هرچه اطلاعات بیشتری حفظ کنند، برای امتحان مجهزتر میشوند و در نهایت به موفقیت دست پیدا میکنند. بزرگترین مشکل چنین سیستمی دوری دانش آموزان از از مهارتهای عملی و مشکلات پیچیدهی دنیای واقعی است که در نهایت پس از پایان دوران تحصیلی خود در مدرسه و دانشگاه با آنها مواجه میشوند. در سرتاسر جهان نیاز حیاتی به آموزش حل مسئله وجود دارد تا کودکان را برای داشتن زندگی موفق و کامل آماده کند. در دنیای امروز، این به معنای ارائهی تجارب آموزشی به دانش آموزان است تا احساسات، کنجکاوی و خلاقیت آنها را پرورش دهد، تفکر انتقادی و مهارتهای حل مسئله را توسعه و یادگیری مادامالعمر را امکانپذیر سازد. بهترین راه حلها شامل معلمان، نهاد خانواده، دانش آموزان، مدارس و ناشران کتاب، نویسندگان، استفاده از منابع موجود، مبتنی بر شواهد و الهام گرفتن از مدلهای موفق است.