بعد از ترورهای غیر قانونی اسماعیل هنیه، شیخ حسن نصرالله و مستشاران نظامی ایران در لبنان و سوریه و حتی داخل خاک کشور همیشه بخشی از افکار عمومی با این سوالات مواجه می شد. سکوت استراتژیک کنیم یا پاسخ نظامی مستقیم؟
آیا باید حمله کرد و عقب رفت؟ یا تهدید به تلافی در زمانی نامعلوم کرد؟ اجازه داد زمان بگذرد و و تهاجمی غافلگیرانه انجام داد؟ و یا یارکشی منطقه ای یا فرامنطقه ای کرد؟ چه باید کرد تا بهترین نتیجه را با کمترین هزینه بدست آورد؟
با پاسخ به این سوالات موضوع را بررسی می کنم.
اگر سکوت کنیم:غیر از حمله و تهدید، سکوت هم میتواند از واکنش های یک کشور زمان بحران های امنیتی باشد.
دو مدل سکوت واکنشی (Reactive silence) داریم:
سکوت منفعلانه،سکوت فعال
اولی غیر استراتژیک است. دومی استراتژیک.در سکوت منفعلانه کنش و واکنشی نمیبینیم. همزمان با عقب نشینی از مواضع، نوعی اعتراف رفتاری به نتوانستن و پاسخ ندادن هم صورت میگیرد. با ضعف در آمیخته و وضعیت و توان ما برای رقیب پنهان نیست. یعنی بازیگر مقابل علت و زمینه های سکوت ما را میشناسد. دومی اما سکوتی است که بازدارندگی همراه خود دارد.در این مدل در عین عدم واکنش، روی توانمندی هایی که قابلیت بازدارندگی دارند، کار میشود. (اگر قبلا کار شده بر سرعت و کیفیت آن افزوده می شود.)
ایا در شرایط کنونی و تکرار تهاجم غیر قانونی صهیونیست ها به ایران و ترور و اقدامات دیگر، امکان نشان دادن سکوت فعال استراتژیک را داریم یا حمله مستقیم راهکار مناسب تری به شمار می رود؟
اگر قرار باشد حمله کنیم:ترسی که اسراییل از ایران دارد مانند یک تیغ است که روی لبه آن راه می رود. احتمال آسیب وجود دارد اما اگر بتواند خود را به انتهای تیغ برساند، برنده کل بازی خواهد بود.
اسراییل در چندین سال اخیر تمام تلاشش را کرده تا به مرحله «ایران» برسد. تمام ترور ها و حملات جهت تحریک ایران و بیرون کشاندنش از منطقه خاکستری ست.
چون هردو طرف توان آسیب رساندن به هم را دارند.
از یک طرف ایران به سبب توانمندی موشکی و مختصات ژئوپلتیکی و فواصل جغرافیایی با نقاط مهم در اسراییل، برایش بازیگر خطرناکی به حساب می آید. از طرف دیگر عدم تهاجم ایران بهانه را از اسرائیل می گیرد.
ایران غزه و بیروت نیست. عمق استراتژیک دارد. نقش متفاوتی در جریانات خاورمیانه بازی میکند، نفوذ گسترده تری در میان گروه های نیابتی دارد، با دموکراتهای آمریکا رابطه روشن و مثبتی برقرار میکند و چند فاکتور دیگر. اما اینها کافی نیستند و به زبان ساده برای جنگیدن در سال ۲۰۲۴ نیاز داریم به: به روز ترین و آخرین ابزار تکنولوژیک. رقیب دارای این ابزار هست پس باید بین توانمندی دو کشور تناسب باشد. این از الزامات نخستین ِهر گونه رویارویی نظامی است وگرنه نتیجه از قبل قابل پیش بینی می بود.
-طراحی پلن های کامل و جایگزین برای زمانی که اماکن حساس آسیب ببینید. برای مثال پارس جنوبی زده شود. یا بمباران پالایشگاه های نفت یا حمله به ستاره خلیج فارس.
یا اگر مراکز هسته ای ایران تخریب شود، تنها برگ برنده بازدارنده از دست سیاستگذاران ایرانی خارج شده و آن شرایطی ست که دروازه های کشور به سختی قادر به بسته شدن برابر نیروی مقابل خواهد بود.
تدوین برنامه های جامع و قابل اجرا به منظور تامین دارو، غذا، خدمات بهداشتی و نیازهای اولیه کار آسانی نیست. در کنار پلن های اجرایی به منظور جلوگیری از فلج شدن کشور در موقعیت تعطیلی بانک ها و مراکز اقتصادی و تعطیلی یک سری از مشاغل و قطعی های برق و آب.
-خاورمیانه در ذات خود ملتهب ترین منطقه دنیاست و در چنین منطقه ای جنگ صرفا بین دو کشور باقی نمی ماند.
پس از پرتاب اولین تیر بین ایران و کشور متخاصم، یارگیری منطقه ای و فرامنطقه ای شروع میشود. ایران تا چه میزان میتواند موفق به یارکشی در چنین شرایطی شود؟ متحدان استراتژیکی که حاضر به ماندن کنار ایران و هزینه کردن برابر اسراییل و آمریکا خواهند بود کدام کشورها هستند؟ شناسایی این ظرفیتها مهم است.
-نفوذ اطلاعاتی که مهمترین چالش در بحران های امنیتی به شمار میرود.
جدی ترین پیش نیاز جنگ نظامی
جنگ یعنی تبادل اطلاعات امنیتی در یک رقابت خصم آمیز.در این تبادل، امنیت اطلاعات حرف اصلی را می زند. بخش جاسوسی و ضد جاسوسی ایران تا چه حد میتواند این امنیت را تامین کند؟
در تمامی موارد چندسال اخیر از ترور شخصیتهای امنیتی و نظامی مثل دکتر فخری زاده یا سردار سلیمانی و ترور اسماعیل هنیه و سید نصراله یا انفجار پیجرها و حملات مختلف، نفوذ اطلاعاتی که نشان دهنده ضعف امنیتی ایران یا بهتر است بگویم وجود ریسک ها و حفره های امنیتی ست این عامل محور اصلی نگرانی ها است. بخش سیاستگذاری امنیتی در کشور چطور می تواند نفوذ اطلاعاتی در ایران را از بین ببرد؟ البته ایران نیز در کشورهای دیگر نفوذ اطلاعاتی دارد ولی مساله اصلی کاهش ریسک است.
آیا تا کنون موفق به شناسایی ابتدا و انتهای این زنجیره خطرناک شدهایم؟ آیا قادر به پوشاندن سوراخ های امنیتی هستیم ؟ اگر این مسائل که عرض کردم مورد توجه قرار گیرد امکان جنگ اطلاعاتی ما بالاتر از حد توان موساد می گردد.
به نظر می رسد مهمترینچالش ایران در حال حاضر نیاز به افزایش تضمین این اصل است که ایران توانایی مهار نفوذ اطلاعاتی در بدنه امنیتی را دارد. فارغ از نگاه های هیجانی باید با سنجش همه جوانب با رویکرد مبتنی بر درایت و عقلانیت عمل کنیم تا از خسارتهای احتمالی جلوگیری شود.جریان، به مرحله ای رسیده که پیش گیری نیاز ندارد. به درمان فوری و جدی احتیاج دارد.