صرفنظر از اینکه بخش قابل توجهی از مشکلات مبتلابه سازمان تامین اجتماعی بخاطرتصمیمات مغایر با اصول ، قواعد و محاسبات بیمهای دولتها و مجالس مختلف ایجاد شده و تحمیلات غیربیمهای و سر ریزهای حمایتی دولتها و مجالس ۵ دهه گذشته مسبب اصلی ناترازی سازمان تامین اجتماعی است ، طی دهه اخیر عامل کسری نقدینگی و ناترازی نقدی سازمان تامین اجتماعی نیز دولت است که این روند با تحمیل اجرای طرح تحول سلامت در دولت اعتدال شروع شد و با عدم پرداخت بدهی های بیمه ای جاری دولت به سازمان تامین اجتماعی عمق و شدت بیشتری پیدا کرده و این سازمان را دچار معضل ساخته است .
مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی اخیرا در مراسمی به مشکلات مبتلابه سازمان تامین اجتماعی اشاره داشته و بطور سربسته به عدم همکاری ها برخی از اجزاء و عناصر حاکمیت و دولت در ایفای تعهدات قانونی دولت در قبال سازمان تامین اجتماعی اشاره نموده است . در سایت رسمی سازمان مزبور به نقل از آقای دکتر سالاری آمده است : « ما باید این وضعیت را به مردم توضیح دهیم تا فکر نکنند سازمان تأمین اجتماعی ورشکسته است یا بدعهدی میکند. مردم باید بدانند دلیل این وضعیت این است که در بسیاری از موارد، حق بیمهها وصول نمیشود و به دلیل شرایط جامعه بویژه در برابر کارفرمایان، انعطاف نشان داده میشود تا فضای اقتصادی کشور آسیبی نبیند . اگر هم سهم دولت به موقع به تأمین اجتماعی نمیرسد، به این دلیل است که ظرفیت بودجهای دولت اجازه پرداخت به موقع را نمیدهد. ما باید به مردم بگوییم که اگر گاهی تعهدات خود را با تاخیر انجام میدهیم، به این دلیل است که منابعی که باید به دست ما برسد، به دلیل قوانین و شرایط جامعه، وصول نمیشود و در مقابل با انبوهی از تعهدات انباشته شده مواجه شدیم . این خلاصهای از وضعیت فعلی ماست و البته اولین بار نیست که سازمان تامین اجتماعی در طول حیات خود با شرایطی اینچنین مواجه شده و مثل همیشه به طور قطع از این روزها عبور خواهیم کرد و البته این روزها را فراموش نمیکنیم و میزان همکاریها و عدم همکاریهای دیگران در حافظه شرکای اجتماعی تأمین اجتماعی ثبت خواهد شد. همه ما باید این موارد را ثبت کنیم تا بدانیم در چنین روزهایی، چه کسانی با سازمان همراهی و همدلی کردند».
قبلا در مقاله ای حال و روز سازمان تامین اجتماعی را به «چشم» تشبیه کردم که در زمان بیماری و آزردگی همه اعضای بدن ، می گرید ولی وقتی که خودش دچار عارضه و بیماری می شود ، عضوی نیست که برایش گریه کند و خودش باید برای خودش گریه کند ؟! حال حکایت سازمان تامین اجتماعی است که در طول عمر خود بارها و بارها « ضربه گیر» کشور و نظام شده است و به نوعی وظیفه «مدیریت پسماند « تصمیمات و اقدامات و سیاستهای ادوار مختلف دولت و مجلس را به انجام رسانده است و در بحران ها و مخاطرات مختلف به کمک دولت و حاکمیت آمده است ولی آنطور که از شواهد و قرائن بر می آید مدتی است که بدنه دولت همراهی و همکاری لازم را با این سازمان بزرگ مقیاس بین نسلی و ملی معمول نمی دارند .صرفنظر از اینکه بخش قابل توجهی از مشکلات مبتلابه سازمان تامین اجتماعی بخاطرتصمیمات مغایر با اصول ، قواعد و محاسبات بیمهای دولتها و مجالس مختلف ایجاد شده و تحمیلات غیربیمهای و سر ریزهای حمایتی دولتها و مجالس ۵ دهه گذشته مسبب اصلی ناترازی سازمان تامین اجتماعی است ، طی دهه اخیر عامل کسری نقدینگی و ناترازی نقدی سازمان تامین اجتماعی نیز دولت است که این روند با تحمیل اجرای طرح تحول سلامت در دولت اعتدال شروع شد و با عدم پرداخت بدهی های بیمه ای جاری دولت به سازمان تامین اجتماعی عمق و شدت بیشتری پیدا کرده و این سازمان را دچار معضل ساخته است .
بعبارت دیگر بر اساس محاسبات انجام شده تا سال ۱۴۱۵ اگر دولت حق بیمه های جاری تعهد شده خود را نقدا به سازمان تامین اجتماعی بپردازد سازمان مزبور دچار کسری نقدی نخواهد بود . ولی تفاوت این دولت با دولتهای قبل این است که در دولتهای قبل ، دولتی ها با درک شرایط سازمان حداقل در بازپرداخت غیر نقدی بدهی های بیمه ای دولت ، صدور اوراق با تضمین اصل و فرع آن بابت تادیه بدهی یا تعریف خط اعتباری و سپس تهاترسه جانبه بدهیهای بانکی و بانک مرکزی بابت تادیه بدهی با سازمان تامین اجتماعی همراهی می کردند هرچند تبعات منفی تامین مالی به این روش را سازمان متقبل و متحمل می شد ولی بحشی از این دولت نه تنها در این زمینه ها با سازمان تامین اجتماعی همراهی نمی کند بلکه با غصب بانک رفاه کارگران و بلوکه کردن اموال سازمان در بانک مزبور ، دست سازمان را برای تامین مالی تعهدات به بیمه شدگان و بازنشستگان و طرفهای قرارداد درمانی بسته است که بنظر می رسد می تواند سه علت داشته باشد اول عدم درک و فهم مدیریت کلان و راهبردی و کژفهمی نسبت به شرایط سازمان ( درحالی که الان هیچ چیزی در مورد سازمان نزد آنان پنهان نمی تواند باشد )، رقیب پنداشتن متولیان فعلی سازمان و یا حال گیری از سازمان توسط برحی دولتمردان که چشم به مدیریت سازمان داشتند و سوم تحت فشار گذاشتن سازمان برای فروش سهام مرغوب خود به ثمن بخس با خریداران دندان تیزکرده .