پس از روزهایی نفسگیر و شبهایی سنگین از التهاب، سکوتی شکننده بر تهران سایه افکنده است. آتشبس اعلام شده میان ایران و اسرائیل، هرچند حاصل فشارهای منطقهای و بینالمللی بود، اما برای میلیونها شهروند، نویدبخش چیزی فراتر از توقف گلولهها و بازگشت به زندگی است.
تهران کلانشهر همیشه بیدار، این روزها چهرهای دوگانه به خود گرفته است؛ از یکسو جنبوجوش دوباره در خیابانها، ترافیک همیشگی، بوق تاکسیها، صف نانوایی و همهمه فروشگاهها که نوید بازگشت به روال عادی زندگی را میدهد و از سوی دیگر، نگاهی که هنوز در پشت شیشه خودروها، چهرههای مردم و تیترهای روزنامهها سایهای از نگرانی را منعکس میکند.
اما بازگشت به زندگی عادی، تنها در گرو باز شدن مغازهها و اداره ها نیست. ذهن و روان جامعه، نیازمند ترمیمی عمیقتر است. تجربه تهدید و ناامنی، همچون ترکهای ریز بر دیوارهای اعتماد عمومی نقش بسته و این زخمها تنها با گفتوگو، شفافیت و بازسازی امید قابل درماناند.
آتشبس، واژهای است که شاید در قاموس نظامی، به معنای توقف شلیک باشد، اما در حافظه جمعی مردمی که شبها با صدای انفجارهایی ممتد و اخبار نصفه و نیمه به خواب میرفتند، هنوز با حس تعلیق و بلاتکلیفی همراه است.
در این بزنگاه تاریخی، آنچه بیش از قدرت نظامی اهمیت دارد، قدرت مدنی و انسجام اجتماعی است. مردم نشان دادند که حتی در سختترین لحظات، با همبستگی و درک متقابل، از آزمون بحران عبور میکنند. حال نوبت نهادها و مسئولان است که با صداقت، تدبیر و احترام به افکار عمومی، آیندهای باثباتتر را رقم بزنند.برای میلیونها تهرانی، روزهای اخیر یادآور وضعیتهایی بود که معمولاً تنها در اخبار مربوط به دیگر کشورها مشاهده میکردند: آمادهباشهای شبانه، پرواز پهپادها، سکوت وهمآلود آسمان و شایعاتی که پیش از آنکه از سوی نهادهای رسمی تایید یا تکذیب شوند، در پیامرسانها دهان به دهان میچرخیدند.
اما تجربه بحران، مانند همیشه، بر همه یکسان نگذشت. ساکنان مناطق مرکزی و شمالی کشور، با دسترسی بهتر به خدمات، اطلاعات و امنیت روانی، توانستند زودتر به جریان زندگی بازگردند. این در حالیست که شهروندان شهرهای بزرگ و حاشیهنشینان، اقشار کمدرآمد، سالمندان تنها و بسیاری از آسیبدیدگان روحی، هنوز در حال کنار آمدن با تبعات آن شبهای پرتنش هستند.
بار دیگر، این مردم بودند که در لحظات بحرانی، نقش محوری را ایفا کردند؛ از حضور داوطلبانه در کمکرسانی گرفته تا انتشار اطلاعات صحیح برای مقابله با شایعات و حفظ آرامش در خانوادهها. تابآوری اجتماعی، مفهومی است که در سالهای اخیر در ادبیات سیاسی و اجتماعی ایران پررنگ شده، اما باید توجه داشت که تابآوری، بهمعنای عادیسازی بحران نیست.
جامعهای که به تهدید عادت کند، دیر یا زود سرمایه روانی خود را از دست میدهد. از همین رو، در کنار تشویق و قدردانی از صبوری مردم، لازم است دولت و حاکمیت، مسئولانهتر از همیشه، به نیازهای پسابحران توجه نشان دهند؛ از ترمیم خدمات شهری و بهداشتی گرفته تا تقویت سازوکارهای اطلاعرسانی و اعتمادسازی.
آنچه امروز بهعنوان «آتشبس» اعلام شده، بیش از آنکه یک توافق پایدار سیاسی باشد، محصول فشارهای متقابل، ترس از گسترش بحران و میانجیگریهای منطقهای و بینالمللی است. همین واقعیت، سبب میشود که این وضعیت را نه بهعنوان یک نقطه پایان، بلکه بهعنوان یک مکث نگرانکننده در میانه تنشها ببینیم.
سیاستگذاران کشور اکنون با دو انتخاب مواجهاند: یا این فرصت تنفس را به بازنگری در سیاستهای منطقهای و استراتژیهای امنیتی بدل کنند، یا آن را صرف آمادهسازی برای دور بعدی تنشها کنند. راه اول، شاید دشوارتر و پرهزینهتر در کوتاهمدت باشد، اما در بلندمدت، به تقویت امنیت پایدار و بازسازی سرمایه اجتماعی منجر خواهد.
تهران، همواره آینهای است از حال و آینده ایران؛ اگر در آن اضطراب باشد، لرزش آن به سراسر کشور سرایت میکند و اگر در آن امید پدید آید، ریشههایش به دورترین نقاط این سرزمین خواهد رسید. بازگشت آرامش به تهران، فرصتی است نه فقط برای ترمیم زیرساختها، بلکه برای ترمیم روابط حاکمیت با مردم، بازیابی اعتماد عمومی و نوسازی گفتمان ملی پیرامون امنیت و صلح.
این آتشبس، اگر به درستی مدیریت نشود، شاید تنها آرامش پیش از طوفان باشد. اما اگر از دل آن، گفتوگو، درایت و صداقت بیرون آید، میتواند سرآغاز فصلی نو باشد؛ فصلی که در آن مردم نه با نگرانی از آینده، بلکه با امید و مشارکت، مسیر توسعه و ثبات را ترسیم کنند.
تهران، خسته اما زنده است و زندگی، هرچند ضربه خورده، بار دیگر جاری شده است. باید پاس داشت این آرامش شکننده را؛ نه با سکوت، که با آگاهی. نه با فراموشی، که با مسئولیت.