در دل تاریخ پرچالش ایرانزمین، همواره نیرویی درونی، آرام اما استوار، مردمان این سرزمین را از دل ویرانیها، بحرانها و ناملایمات بیرون کشیده و به سوی بازسازی و ادامه مسیر سوق داده است. این نیرو را میتوان در یک واژه خلاصه کرد: تابآوری.
تابآوری، مفهومی است که در ادبیات علمی روانشناسی و علوم اجتماعی به معنای توانایی فرد یا جامعه برای سازگاری با شرایط دشوار و بازگشت به وضعیت مطلوب پس از بحران تعریف میشود. اما در بافت فرهنگی ایران، این واژه فراتر از یک اصطلاح علمی، تبدیل به یک واقعیت زیسته شده است؛ واقعیتی که در هر کوچه و خیابان، در هر خاطره جمعی، و در هر روایت شفاهی از گذشته، ردی از آن باقی مانده است.
وقتی زلزله بم در سال ۱۳۸۲، بخشی از هویت تاریخی و معماری این مرز و بوم را زیر آوار فرو برد، چشم جهانیان به قدرت برخاستن مردمی دوخته شد که در سوگ جانباختگان خود، دوباره شهر را ساختند و زندگی را ادامه دادند. چه در بحران هایی چون زلزله کرمانشاه، سیل گلستان، و چه در مناطق مرزی مانند سیستان و بلوچستان، تابآوری مردم در مواجهه با چالشهایی چون کمبود زیرساخت، محرومیت معیشتی و مشکلات محیطی، معنای تازهای پیدا میکند. خانوادهها، با تکیه بر همبستگی قومی، سنتهای بومی، و روحیه قناعت و نجابت، نهتنها شرایط دشوار را تحمل میکنند، بلکه برای ساخت آیندهای بهتر تلاش میورزند. این تابآوری آرام و بیادعا، گنجی فرهنگی است که در متن زندگی روزمره این مردم جاری است و بحرانهای پیاپی دیگر، همگی آزمونهایی برای سنجش سطح تابآوری اجتماعی در ایران بودهاند. در این آزمونها، مردم نهتنها با تکیه بر منابع رسمی، بلکه با اتکا به شبکههای اجتماعی سنتی، پیوندهای خانوادگی، اعتقادات دینی و حس مسئولیت جمعی، مسیر بازسازی را پیمودهاند.
بحران کرونا نمونهای دیگر از تجلی تابآوری ایرانی بود؛ زمانی که نظام سلامت کشور تحت فشار بیسابقهای قرار گرفت، اما با همیاری مردم، ایثار کادر درمان، فعالیت داوطلبان و روحیه سازگاری جامعه، این دوران نیز با هزینه کمتر از آنچه پیشبینی میشد، سپری شد. در دل محرومترین مناطق نیز، جلوههایی از همیاری محلی، سفرههای همدلی و پویشهای مردمی شکل گرفت که نشان میداد سرمایه اجتماعی ایران تنها در شهرهای بزرگ نیست، بلکه در روستاها، مناطق مرزی و کمبرخوردار نیز ریشه دارد.
در ادبیات توسعه، سرمایه اجتماعی یکی از شاخصهای بنیادین برای پایداری جوامع محسوب میشود. در ایران، سرمایه اجتماعی، اگرچه در برخی حوزهها دستخوش فرسایش شده، اما در بزنگاههای بحرانی، دوباره جان میگیرد و فعال میشود. این بازفعالسازی اجتماعی، بهطور ویژه از طریق نهادهای دینی، خانوادههای گسترده، روحیه همسایگی و باور به مفهوم “قسمت و تقدیر الهی” امکانپذیر شده است.
این یعنی ما، به عنوان یک ملت، همچنان ذخایر عاطفی، فرهنگی و دینی فراوانی در اختیار داریم که در بزنگاهها فعال میشوند. باور به مفهوم «امتحان الهی»، نقش شهید و شهادت در فرهنگ ملی، سنت صبر و شکر، و ادبیات غنی ما در ستایش ایستادگی، همگی منابع فرهنگی تابآوری هستند که نسلها را به هم پیوند میدهند.
نکته مهم در تابآوری ایرانی، تبدیل رنج به معناست. این همان چیزی است که روانشناسان از آن به عنوان تابآوری معنایی یاد میکنند. در بسیاری از جوامع، بحرانها تنها منبع ویرانیاند، اما در ایران، تاریخ نشان داده که از دل ویرانیها، اغلب نوعی بازاندیشی، بازسازی و حتی نوآفرینی برمیخیزد. مدرسهای که روی ویرانههای زلزله ساخته میشود، کانون فرهنگی کوچکی که بعد سیل برای بچههای بیخانه دایر میشود، و حتی اشعار و ادبیاتی که در دل جنگ یا فاجعه خلق میشوند، همه از این ویژگی حکایت دارند.
این تبدیل رنج به معنا، حاصل ترکیب چند عنصر است: دین، فرهنگ، تاریخ و مردم. دین، از مسیر آموزههایی چون «ان مع العسر یسرا» امید را زنده نگه میدارد؛ فرهنگ، از طریق روایتهای حماسی و اسطورهای، ما را به مقاومت فرامیخواند؛ و مردم، با پایداری و انعطاف، این آموزهها را در عمل جاری میکنند.
با این حال، نباید فراموش کرد که تابآوری یک منبع نامحدود نیست. اگرچه مردم ایران بارها و بارها ایستادهاند، اما استمرار بحرانها، بدون حمایت نهادی، میتواند منجر به خستگی اجتماعی شود. تابآوری، اگرچه یک ظرفیت ذاتی است، اما بدون تغذیه فرهنگی، حمایت اقتصادی، و گفتمانسازی ملی، ممکن است تضعیف شود یا در مواردی، جای خود را به بیتفاوتی بدهد.