در سخنرانی اخیر رئیسجمهور مسعود پزشکیان با اعضای جبهه اصلاحات ایران، لایههای عمیقی از فلسفه اصلاحات، عقلانیت ساختاری و آیندهنگری سیاسی ارائه شد که بهدرستی میتوان آن را الگویی نوپا در مدیریت بحرانها و حکمرانی متکیبر اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی دانست. پزشکیان با عبور از کلیشههای رایج سیاستورزی، اصلاحات را نه پروژهای مقطعی یا اقدامی شعاری، بلکه فرآیندی بیانتها برای پالایش بنیادهای اندیشه و کارگزاران قدرت تعریف میکند. این رویکرد، ریشه در خوانش تاریخی ایران دارد؛ سرزمینی که انباشت بحران، ریشهی دگرگونیها و پیشنیاز تحول بوده و خواهد بود.
آنچه در سخنان رئیسجمهور در این دیدار برجسته است، نه فقط بیان سیاستهای جاری دولت یا نکاتی از جنس توصیههای مدیریتی، بلکه تبیین هستیشناسانه و راهبردی جایگاه اصلاحات و انسجام ملی در نبرد با چالشهای ساختاری و پیچیده ایران معاصر است. این رویکرد را میتوان در قامت یک تحلیل ریشهایتر و عمیقتر آنگونه صورتبندی کرد که ابعاد فلسفه سیاسی، جامعهشناسی قدرت و معماری سیاسی نوین ایران را یکجا در خود جای دهد.
پزشکیان با گذر از سطح مواجهههای تاکتیکی، ضرورت اصلاحات را همانند یک امر هستیشناختی و حیاتی در حیات سیاسی ایران مطرح میکند؛ اصلاحاتی که صرفاً تصحیح سطحی رویهها نیست، بلکه یک فرآیند مستمر برای نوسازی ساختارهای پررسوب، زدودن زنگارهای انباشته و بازیابی عقلانیت مُدرن، گفتوگو محور و همگرایانه در کالبد سیاست کشور است. سخنان او بر این فرض فلسفی استوار است که گذار به توسعه، مستلزم نوعی صبوری تاریخی و انضباط جمعی است؛ عقلانیتی که نه در شعارهای تحریکبرانگیز یا تطاول سیاسی، بلکه در سنجشگری عمیق، مدارا و هضم تدریجی دگرگونیها ریشه دارد.
هویت دستگاه اجرایی در این رهیافت، صرفاً نظام صدور فرمان و اعمال قدرت نیست، بلکه نهادی هماهنگساز، تسهیلگر و حافظ همگرایی است که پیوسته بر اهمیت «رشد تدریجی»، «مدیریت منازعات» و «بازتعریف منافع مشترک» تأکید دارد. پزشکیان بهصراحت، پیششرط توسعه ایرانی را عبور از رفتارهای هیجانی، اغراض سیاسی زودگذر و منازعات عقیم جناحی میداند؛ او توصیه میکند چرخش بهسوی حکمرانی گفتوگو محور و مبتنی بر انصاف و مدارا، تنها راهی است که میتواند قطبهای متشتت و منافع متعارض را بهسوی حل مسئله ملی هدایت کند.
مصادیق این عقلانیت نوین، در جهانبینی مدیریتی پزشکیان به وضوح مشاهده میشود. طرح تابآوری در برابر بحرانها، تمرکززدایی آگاهانه و اعتماد به ظرفیتهای محلی و استانها، تجربههای ملموس واگذاری قدرت در جریان جنگ ۱۲ روزه و پذیرش سهم جغرافیای تعارض و تفاوت در بستر انسجام ملی، همگی نشانههایی از یک تغییر پارادایمی در ساختار سیاسی کشور هستند. او روشمندانه از تمرکزگرایی ناکارآمد و فربه فاصله میگیرد و راهبرد شبکهسازی اجتماعی، پرورش نهادهای مدنی و مشورت پذیری مستمر را جایگزین میکند.
تحلیل ژرفتر این رویکرد، نشاندهنده بازنگری اساسی در نسبت حکومت و جامعه است؛ پزشکیان با تأکید بر توسعه گفتمان، شفافیت و حمایت علنی از نخبگان و بازاندیشی در عملکرد نهادهای امنیتی، امنیت را به معنای «سرمایهگذاری عمیق بر آینده» و «اجماع پایدار نخبگان و جامعه» تعریف میکند. این نگاه، در تضاد با روایت رایج امنیت صرفاً بازدارنده قرار دارد و نوید تقویت صلح داخلی و افزایش منابع مشروعیت سیاست رسمی را میدهد. او با ارج نهادن به نقش دانشگاهها، به چرخش بزرگی در سیاستگذاری علمی و فرهنگی اشاره میکند که میتواند نظام تولید فکر و سرمایه انسانی را از حاشیه به متن آورد.
در عرصه روابط خارجی و دیپلماسی، پزشکیان الگوی کنشگر فعال را به جای بازیگری منفعل پیش میکشد: دولت را مسئول برقراری روابط باثبات، مصونسازی جایگاه ژئوپلیتیک کشور و تعامل متوازن با همه بازیگران منطقه میبیند. او، درک عمیقی از فرصتها و تهدیدهای منطقهای و جهانی دارد، و باورمند به آن است که ظرفیت پیشبرد منافع ملی تنها در سایه ثبات، تعامل مثبت و درک دگرپذیرانه از محیط خارجی تحقق خواهد یافت.
پذیرش بیپرده چالشهای ارثی، از بحرانهای اقتصادی، زیستمحیطی تا مسائل زیرساختی پایتخت، نشانه بلوغ سیاسی و مسئولیتپذیری کمیاب در معادلات قدرت ایران است.