با انتخاب علی لاریجانی بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، به خاطر پیشینهاش در مذاکرات هستهای و نگاه معتدلش، بعضیها فکر میکنند همهچیز بهزودی درست میشود: مذاکرات هستهای به نتیجه میرسد، تحریمها یکشبه برداشته میشود و سایه جنگ از کشور دور میگردد. اما این امیدها زیادی خوشبینانهاند و با واقعیتهای پیچیده سیاسی جور درنمیآیند.
لاریجانی در دوره قبلی دبیری (۸۴-۸۶) نشان داد مذاکرهکنندهای زیرک و عملگراست. آن زمان با خاویر سولانا، نماینده اتحادیه اروپا، مذاکره کرد، اما بهخاطر فشارهای داخلی و بازیهای قدرتهای جهانی، کار به بنبست کشید و بعد هم پرونده هستهای رفت شورای امنیت. این ماجرا به ما یادآوری میکند که حتی حضور یک سیاستمدار باتجربه نمیتواند بهتنهایی گرههای بزرگ را باز کند. مسائل سیاسی، داخلی و خارجی، مثل قطعات پازلی هستند که باید با صبر و دقت کنار هم چیده شوند.
حالا اگر انتظارات را زیادی بالا ببریم، چند مشکل پیش میآید. اول اینکه فشار روی لاریجانی و تصمیمگیران زیاد میشود و ممکن است به انتخابهای شتابزده منجر شود. دوم، اگر این امیدهای بزرگ به سرانجام نرسد، مردم ناامید میشوند، اعتمادشان به سیستم کم میشود و حتی ممکن است نارضایتیها بالا بگیرد. سوم، این توقعات باعث میشود بهجای تمرکز روی اصلاحات تدریجی و زیرساختی، دنبال راهحلهای جادویی و ماکروفری باشیم که در دنیای واقعی جواب نمیدهند.
ماجرای مذاکرات دوره لاریجانی درس خوبی است: حل مشکلات بزرگی مثل تحریمها یا تهدیدات منطقهای، نیاز به زمان، هماهنگی و اصلاحات داخلی و دیپلماسی هوشمند دارد، نه فقط آمدن یک نفر. بهجای رویاپردازی، باید از سیاستهای منطقی و گامبهگام حمایت کنیم تا هم امید مردم حفظ شود، هم جلوی تفرقه و ناامیدی گرفته شود.