سیاستهای ناپایدار، کارگران را نگران فردا و تولیدکنندگان را سردرگم کرده است؛ تولید در ایران سالهاست با مشکلات مزمن روبهرو است؛ مشکلاتی که هر بار با وعدهها و شعارهای تازه به حاشیه رانده میشوند اما هیچگاه بهطور ریشهای حل نشدهاند. امروز دیگر سخن از رکود یا گرانی مواد اولیه به تنهایی نیست، بلکه مسئله اصلی چیزی است که تولیدکنندگان و کارگران آن را با یک کلمه خلاصه میکنند: بلاتکلیفی. این بلاتکلیفی یعنی کارگری که صبح سر کار میرود، نمیداند فردا هم همچنان شغلی خواهد داشت یا نه. یعنی کارفرمایی که برنامه یکساله برای خط تولید خود طراحی میکند، با یک بخشنامه ناگهانی یا تغییر نرخ ارز همهچیز را بر بادرفته میبیند. یعنی صنعتی که باید موتور محرک اقتصاد کشور باشد، در دالانی تاریک و پر از ابهام قدم برمیدارد. از سوی دیگر، صاحبان صنایع نیز وضعیتی بهتر ندارند. مدیر یکی از کارگاههای نساجی در اصفهان میگوید: «ما نمیدانیم مواد اولیه را با چه نرخی بخریم، نمیدانیم فردا ارز چه میشود یا آیا اصلاً اجازه واردات خواهیم داشت یا نه. وقتی همهچیز در هالهای از ابهام است، چهطور میشود برای یک سال بعد برنامهریزی کرد؟» این بلاتکلیفی نه تنها در اقتصاد، بلکه در زندگی اجتماعی نیز سایه انداخته است. بسیاری از کارگران مجبور شدهاند برای تأمین معاش، در کنار کار کارخانه به مشاغل موقت و غیررسمی روی بیاورند. «شبها مسافرکشی میکنم تا بتونم قسط خونه رو بدم. اما نمیدونم تا کی این وضع ادامه داره.» این اعتراف تلخ یکی دیگر از کارگران است که روزی به کار صنعتی افتخار میکرد و حالا با دو شیفت کار هم از پس هزینههای زندگی برنمیآید. کارشناسان اجتماعی هشدار میدهند که این وضعیت به سرعت اعتماد عمومی را فرسوده میکند. وقتی کارگر مطمئن نیست شغلی پایدار دارد و تولیدکننده نمیداند آینده بازار به کدام سو میرود، چرخه ناامیدی اجتماعی به حرکت درمیآید. به باور تحلیلگران، آنچه امروز تولید و جامعه کارگری بیش از هر چیز نیاز دارد، نه بستههای مقطعی حمایتی، بلکه سیاستهای پایدار و ثبات در تصمیمگیریها است. تنها در سایه این ثبات میتوان امید داشت که چرخهای نیمهجان کارخانهها دوباره به حرکت کامل درآیند و زندگی خانوادههای وابسته به آنها از این بلاتکلیفی بیرون بیاید کارگران، نخستین قربانیان این سردرگمی هستند. بسیاری از آنان ماهها حقوق عقبافتاده دارند. یکی از کارگران یک واحد صنعتی در کرج به خبرنگار ما گفت: «ما سه ماه است حقوق نگرفتهایم. با این وضع نمیتوان اجاره خانه داد، چه برسد به خرج مدرسه بچهها. هر روز هم میترسیم کارخانه تعطیل شود.» این روایت، تصویری روشن از زندگی هزاران کارگر در نقاط مختلف کشور است.
از سوی دیگر، تولیدکنندگان و صاحبان صنایع هم در موقعیتی قرار گرفتهاند که نه میتوانند امیدی به آینده داشته باشند و نه توان توقف کامل دارند. یکی از فعالان نساجی در اصفهان میگوید: «بلاتکلیفی از رکود بدتر است. در رکود میدانی مشکل کجاست و شاید بتوانی با آن سازگار شوی. اما حالا هر روز منتظریم چه تصمیمی از بالا میگیرند تا همه حساب و کتابهایمان را بر هم بزند.»
این سردرگمیها پیامدهای اجتماعی عمیقی به همراه دارد. خانوادههای کارگری با فشارهای اقتصادی و روانی دست و پنجه نرم میکنند. بسیاری از کارگران برای تأمین معاش به مشاغل موقت، دستفروشی یا مسافرکشی روی آوردهاند. این روند، شأن نیروی کار صنعتی را از بین میبرد و جایگاه اجتماعی او را تضعیف میکند. در سطحی کلانتر، این بیاعتمادی اجتماعی میتواند به مهاجرت نیروی کار ماهر، گسترش بیکاری پنهان و کاهش سرمایه اجتماعی منجر شود.
نکته مهم این است که بلاتکلیفی کنونی تنها به ضعف مدیریت اقتصادی مربوط نمیشود؛ بلکه ریشه در سیاستگذاریهای ناپایدار و تغییرات پیدرپی مقررات دارد. در چنین فضایی، نه سرمایهگذار داخلی رغبت به ماندن دارد و نه سرمایهگذار خارجی تمایلی به ورود نشان میدهد. نتیجه، چرخهای باطل است: رکود تولید، کاهش اشتغال، گسترش فقر و سرایت ناامیدی به کل جامعه.
صنعت ایران در چنین شرایطی بیش از وامهای مقطعی یا یارانههای کوتاهمدت، نیازمند ثبات و اعتمادسازی است. سیاستهای اقتصادی باید روشن، پایدار و قابل پیشبینی باشند. کارگر باید بداند که شغلش امنیت دارد و کارفرما باید مطمئن باشد که با تغییر یکشبه قوانین، سرمایهاش به خطر نمیافتد.
امروز، آنچه در خیابانهای صنعتی و شهرکهای تولیدی بهوضوح دیده میشود، چهرههای خسته و ناامیدی است که روزی با دستهایشان چرخ اقتصاد را میگرداندند. اگر این بلاتکلیفی ادامه یابد، صنعت کشور نهتنها توان حرکت رو به جلو را از دست خواهد داد، بلکه همان اندک رمقی را هم که باقی مانده است، به آهستگی از دست میدهد.
این یک هشدار جدی است: بلاتکلیفی در تولید، خطری خاموشتر از رکود و پرهزینهتر از بحران است. اگر امروز برای ایجاد ثبات تصمیمی قاطع گرفته نشود، فردا دیگر چیزی برای از دست دادن باقی نخواهد ماند.