گفتگوی« بهار »با «ابوذر غلام‌نژاد »پژوهشگر جامعه شناسی در خصوص اندازه دولت در ایران:
دولت فربه نیست، سوتفاهم بزرگ است

ابوذر غلام‌نژاد پژوهشگر جامعه‌شناسی و روزنامه‌نگار در گفت‌وگو با بهار می‌گوید: «گفتمان دولت فربه» آدرس غلط است؛ درمان درد مزمن در اصلاح ساختار و بازتعریف نقش دولت نهفته است
ابوذر غلام‌نژاد پژوهشگر جامعه‌شناسی و روزنامه‌نگار در گفت‌وگو با بهار می‌گوید: «گفتمان دولت فربه» آدرس غلط است؛ درمان درد مزمن در اصلاح ساختار و بازتعریف نقش دولت نهفته است

زهرا زارع، روزنامه نگار:
ابوذر غلام‌نژاد پژوهشگر جامعه‌شناسی و روزنامه‌نگار در گفت‌وگو با بهار می‌گوید: «گفتمان دولت فربه» آدرس غلط است؛ درمان درد مزمن در اصلاح ساختار و بازتعریف نقش دولت نهفته است
آقای غلام‌نژاد، چرا معتقدید گزاره «دولت ایران بیش‌ازحد بزرگ است» دروغی بزرگ است؟
سال‌هاست این گزاره در سیاست‌گذاری ایران مثل یک بدیهیات تکرار می‌شود. اما آمار در مقایسه با دیگر کشورها چیز دیگری می‌گوید. ایران با حدود چهار میلیون کارمند در جمعیت نود میلیونی، تنها ۴.۴ درصد نیروی کار دولتی دارد. در حالی‌که این نسبت در آلمان نزدیک به ۶ درصد، در بریتانیا و فرانسه بالای ۸ درصد و در نروژ بیش از ۱۲ درصد است. حتی آمریکا هم نسبت بالاتری دارد. حتی اگر شاخص را بر مبنای اشتغال بسنجیم، یعنی سهم دولت در اشتغال، باز هم ایران حدود ۱۶ تا ۱۷ درصد از سهم اشتغال دارد این در حالی‌ ست که در کشورهای توسعه‌یافته این رقم بین ۲۰ تا ۳۰ درصد است. بنابراین، نه در مقیاس جمعیت و نه در مقیاس اشتغال، دولت ایران «بزرگ» نیست.
پس چرا چنین تصویری از «دولت فربه» در ایران جا افتاده است؟
این تصویر نتیجه ترکیب چند عامل است:ساختار بودجه: سهم بالای حقوق و دستمزد در هزینه‌های جاری دولت تصویری سطحی از بزرگی ساخته است.
بهره‌وری پایین: توزیع نامتوازن نیروها باعث شده در آموزش و بهداشت کمبود جدی داشته باشیم اما در بخش‌های غیرمولد تورم نیروی انسانی ببینیم.
فساد و تمرکزگرایی: این دو پدیده دولت را ناکارآمد نشان داده‌اند.
بوروکراسی دولت ایران از مسیر عقلانی ـ قانونی منحرف شده و به یک «بوروکراسی ناکارآمد» بدل گشته است.
برخی می‌گویند راه اصلاح، کوچک‌سازی دولت است. شما این راه را چطور ارزیابی می‌کنید؟
کوچک‌سازی شتاب‌زده خطرناک است. ایران با نرخ بالای بیکاری، اگر بدنه دولتش را کوچک کند، موجی از بیکاران جدید وارد بازار کار می‌شوند. این‌مساله بار مالی را به نهادهای حمایتی و تامینی تحمیل می‌کند‌ چون مثلا بیمه بیکاری باید پرداخت کند و در کنار این مسائل، آسیب‌های اجتماعی هم به همراه دارد.
از دیگر سو اگر مثلا بخشی از شاغلین دولتی تعدیل شوند قدرت خرید پایین می آید و این به معنای حذف قدرت خرید افراد تعدیل شده در نظام اقتصادی نیز هست که بخش تقاضای بازار را تحت تاثیر قرار می‌دهند که خود آن عرصه تولید را هم مختل می‌کند.
مثلا اگر یک‌میلیون نفر از کار تعدیل شوند به معنای حذف و یا کاهش امکان خرید کالا در نزد حدود ۳میلیون نفر ( فرد شاغل بعلاوه خانواده او ) از بازار است.
سیاست تعدیل و یا همین نگاه اشتباه که دولت بزرگ‌است، به کاهش خدمات عمومی منجر می‌شود: معلمان، پزشکان، پرستاران و کارکنان اجتماعی اولین قربانیان خواهند بود. بیشترین آسیب هم متوجه طبقات فرودست است.
حذف کارکردهای اساسی دولت بدون جایگزین، کل نظام اجتماعی را دچار اختلال می‌کند. تجربه جهانی نیز نشان داده که کوچک‌سازی در جوامعی با نهادهای حمایتی ضعیف، بهره‌وری را افزایش نمی‌دهد، بلکه سرمایه اجتماعی دولت را کاهش می‌دهد.
به نظر شما مشکل اصلی دولت ایران اگر در اندازه آن نیست پس در چیست؟
جامعه روشنفکری و اقتصاددانها و برخی از گروههای قدرتمند در عرصه سیاستگزاری گاها چیزهایی را تکرار می‌کنند و به شکل بدیهی بعنوان پیش فرض پذیرفته اند که اساسا غلط است. یکی از آنها همین تکرار گزاره « دولت ایران بیش از اندازه بزرگ‌است». در حالیکه مسئله در «ماهیت» و «کارکرد» دولت است. ما با دولتی تمرکزگرا، ناکارآمد و غیرشفاف مواجهیم که منابع انسانی‌اش را درست مدیریت نمی‌کند. از فناوری برای کاهش موازی‌کاری و افزایش بهره وری استفاده نمی‌کند و در حوزه‌هایی متورم و در حوزه‌هایی نحیف است. ما در حد استفاده از زیر ساختهایی مانند IT، اینترنت پر سرعت دچار اختلالات جدی هستیم هم‌در بحث سخت افزاری و هم نرم افزاری و حتی در عرصه فکری. یعنی هنوز بسیاری آن را تهدید قلمداد می‌کنند. دولت ایران به‌جای اینکه «حکومت‌مندی» عقلانی ایجاد کند، بیشتر به‌مثابه یک «دستگاه اقتدار» عمل می‌کند. این یعنی کارکرد دولت بیشتر مبتنی بر قدرت است تا کارآمدی.
چه راهکاری برای اصلاح دولت پیشنهاد می‌کنید؟
راه حل نه کوچک‌سازی، بلکه بازآرایی و بازسازی نهادی است:انتقال نیرو از بخش‌های غیرمولد به حوزه‌های حیاتی مثل آموزش و سلامت؛ این مساله به معنای این نیست که کارکنان را از یک‌نهاد به نهاد دیگر کوچ دهیم. بلکه در بخش هایی توقف جذب نیرو و در بخشهای مشوق‌هایی برای جذب نیرو ایجاد کنیم. از زمان پذیرش دانشجو در رشته‌های مختلف بر اساس نیازهای دولت باید شروع کنیم.
دومین اقدام،تمرکززدایی و واگذاری اختیارات به استان‌هاست.
گذار از دولت بنگاه‌دار به دولت تنظیم‌گر و ناظر و البته با نهادهای قوی تامینی اقدام سوم‌است منظور این است که دولت نباید عرصه را ول کند.
و در نهایت شفافیت و مقابله جدی با فساد است که دولت باید انجام دهد.
این همان چیزی است که در جامعه‌شناسی نهادی از آن با عنوان بازتعریف نقش دولت یاد می‌کنیم.
جمع‌بندی شما چیست؟
به‌روشنی باید گفت ایران دولتی بزرگ ندارد. آنچه بزرگ است ناکارآمدی، فساد و سوءمدیریت است و آنچه کوچک است بهره‌وری و ظرفیت پاسخ‌گویی. گفتمان «دولت فربه» یک آدرس غلط است که راه را برای سیاست‌های ریاضتی و تعدیل نیروی انسانی باز می‌کند. اصلاح واقعی، هرچند سخت‌تراست اما تنها راه است و آن هم فقط در بازسازی حکمرانی و بازتعریف نقش دولت نهفته است؛ نه در بریدن از نیروی انسانی.

این مطلب را برای دوستان خود ارسال کنید:
Facebook
Print
Email
Twitter
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گفتگوی« بهار »با «ابوذر غلام‌نژاد »پژوهشگر جامعه شناسی در خصوص اندازه دولت در ایران:
دولت فربه نیست، سوتفاهم بزرگ است
این مطلب را برای دوستان خود ارسال کنید:
Facebook
Print
Email
Twitter
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گفتگوی« بهار »با «ابوذر غلام‌نژاد »پژوهشگر جامعه شناسی در خصوص اندازه دولت در ایران:
دولت فربه نیست، سوتفاهم بزرگ است

ابوذر غلام‌نژاد پژوهشگر جامعه‌شناسی و روزنامه‌نگار در گفت‌وگو با بهار می‌گوید: «گفتمان دولت فربه» آدرس غلط است؛ درمان درد مزمن در اصلاح ساختار و بازتعریف نقش دولت نهفته است
این مطلب را برای دوستان خود ارسال کنید:
Facebook
Print
Email
Twitter
Telegram
WhatsApp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *