ابوذر غلام نژاد، روزنامهنگارو پژوهشگر جامعهشناسی:
در حالی که مخالفان دکتر پزشکیان در سیاست بیشتر به مدیریت و کارآمدی او میتازند، در زیر پوست شهرهای آذربایجان نگاه دیگری جریان دارد؛ نگاهی که بخشی از مخالفتها را با عینک قومیت میبیند.
مخالفت با روسای جمهور در ایران پدیدهای تازه نیست. از آغاز دولتهای پس از انقلاب تاکنون، هر رئیسجمهوری همزمان با ستایشها، آماج انتقادهای سیاسی بوده است؛ گاه از جناح رقیب و گاه از بدنه اجتماعی. اما آنچه درباره دکتر مسعود پزشکیان اهمیت دارد نه فقط تکرار این چرخه، بلکه زاویهای تازه در بخشی از جامعه است که کمتر به آن توجه شده است. آنچه در این گزارش میآید نه نتیجهی نظرسنجیهای رسمی، بلکه روایتی از واقعیتهای پنهان در لایههای زیرین جامعه و زیر پوست شهرهای آذربایجان و یا بخشی از شهروندان ترک آذربایجانی ایران است؛ جایی که قومیت و هویت اتنیکی در کنار سیاست رسمی به موضوعی اثرگذار بدل میشود.
پزشکیان در سپهر عمومی ایران به پاکی، صداقت و سلامت نفس مشهور است. بسیاری از منتقدان سیاسی او نیز این ویژگیها را انکار نمیکنند. انتقاد اصلی آنان به ضعف مدیریتی و وابستگی بیش از حد به تیم اطرافیان برمیگردد. در مقابل، حامیانش معتقدند یا اجازه نمیدهند او برنامههایش را عملی کند یا حجم موانع ساختاری بسیار سنگین است. اما در آذربایجان و شهرهای ترکنشین، نگاه دیگری هم وجود دارد: اینکه مخالفتها با او، دستکم بخشی، رنگ قومیتی دارد.
ائلمان، جوان ۱۸ ساله ارومیهای، با همان شور جوانی میگوید: «پزشکیان آدم خوبی است، ایران کمتر فردی مثل او دیده. باید قدرش را بدانیم. اما انگار چون ترک است، نمیخواهند او را تحمل نمیکنند.»علیرضا، از مدیران شرکتهای زیر مجموعه وزارت نفت، معتقد است که «هرچند بخشی از مخالفتها طبیعی و سیاسی است و سیاسیون معمولا به هر وسیله ای سعی میکنند در رقابت سیاسی به حریف خود خدشه بزنند اما ترک بودن آقای پزشکیان در حجم تخریبها بیتأثیر نیست.». این احساس را حتی یک شهروند فارسزبان تهرانی هم تأیید میکند؛ فرنوش میگوید: «در فضای مجازی بهویژه توییتر بارها دیدهام که مخالفتها با پزشکیان رنگ قومیتی میگیرد. خود من هم این حس را داشتهام.»
در همین حال حسین، خبرنگار اهل آذربایجان غربی، نمونهای جالب میآورد: «سالها پیش یک نماینده مجلس گفته بود اگر رئیسجمهور ترک داشته باشیم تراکتور قهرمان لیگ میشود. بعد از ریاستجمهوری پزشکیان و قهرمانی تراکتور، این شایعه در ذهن مردم تقویت شد که قومیت در سیاست ایران جدی گرفته میشود. شاید واقعیت نداشت، اما مردم چنین برداشت کردند.» مهناز، معمار تبریزی و کاربر اینستاگرام، حتی صریحتر میگوید: «بعد از پیروزی پزشکیان، تحرکات پانفارسیستی در شبکههای اجتماعی شدت گرفت. نگاه کنید، پیادهروی همانند راهپیمایی اربعین به سوی مقبره کوروش را انداخته اند و من اونروز یکپستی را هم دیدم که وایرال شده بود که اینها بی ارتباط به هم نیستند». شاید علت برخی گرایشهای باستان گرایانه به وضعیت نه چندان مطلوب کنونی بر میگردد و مشکلات امروز جامعهمان به این علایق تقلیل می یابد اما اینکه باستانگرایی و علایق هویتی در نزد برخی افراد خصوصا در جامعه فارس زبان از منظر این کاربر از زاویه «ترک بودن رییس جمهور فعلی ایران» و در مخالفت و عدم تحمل این امر ارزیابی می شود حائز اهمیت است.
با این حال، همه تحلیلها به قومیت محدود نمیشود. ایرج، معلم بازنشسته و فعال مدنی اهل ارومیه، یادآور میشود: «مشکلات کشور ساختاری است و باید اصلاحاتی انجام گیرد مخالفان سیاسی در مرکز تلاش میکنند با افزودن رنگ قومیتی به انتقادها، بر دامنه اعتراضها بیفزایند، بیآنکه پیامدهای آن را بسنجند.» کمال، شهروند مهابادی، هم همین را تأیید میکند: «بله، در ایران نگاه درجهدومی به ترک و کرد ها وجود دارد، اما معتقد نیستم که به سیستم بر میگردد بلکه از افراد در سیستم ناشی می شود اما بسیاری از مخالفتها با پزشکیان ریشه سیاسی دارد و شکستخوردگان انتخابات قبلی می توانند قومیت را هم چاشنی مخالفتهای خود می کنند.». یک فعال اصولگرای ترک در قزوین که در ستاد سعید جلیلی فعالیت انتخاباتی داشته، نگاه دیگری دارد: «پایگاه رأی پزشکیان قومی بود. ترکها با رأی دادن به او کشور را به این روز کشاندند.» این سخن نشان میدهد که حتی مخالفان سیاسی هم، چه بخواهند چه نخواهند، پایگاه اجتماعی پزشکیان را با قومیت تعریف میکنند.
از این روایتهای میدانی که عبور کنیم، کارشناسان نیز بر وجود دو لایهی موازی تأکید دارند: سیاست و قومیت. یک جامعهشناس از دانشگاه تبریز میگوید: « تخریبها علیه به رغم صداقت و مردمداری او بازتاب ضعف ساختار سیاسی نظام حکمرانی و البته سرمایه اجتماعی ست در ایران، توان رییس جمهور با قدرتهای موازی محدود میشود و همین موجب میشود که بالاخره رییس جمهور پرتوان هم باشد در نهایت ناتوان دیده شود چون همه مشکلات را که حل نمی کند». فرشید که نویسنده و فعال مدنی ست می گوید« اینکه دلیل مخالفتها، حداقل در بخشی از آن، قومیتی ست، واقعی است. بخشی از نخبگان مرکزگرا هنوز نوعی نگاه تحقیرآمیز نسبت به اقوام دارند حال این امر با رقابت سیاسی ادغام می شود و در نتیجه برجسته می شود». مساله ای که بنظر می رسد در نتیجه تکنولوژیهای ارتباطی و با حضور پر رنگ فضای مجازی بعنوان بستری که امکان حضور همه افقهای زیسته و معنایی را مهیا ساخته است حتی بصورت اغراق آمیزی هم برجسته شود. یعنی گسلها و یا نقاط افتراق و تفاوت مرزهای پر رنگ تری پیدا میکنند.
در این مطالعه میدانی، وجود یک دوگانهگی را ملموس یافته ام که بنظرم قابل تامل است. حتی در پایگاه اجتماعی پزشکیان، اعتماد اخلاقی بالای او با اعتقاد به کارآمدی او یکی نیست و دومی مولفه بنظر درصدی پایین داشته باشد. شکافی که میتواند به دلایل سیاسی و قومیتی توأمان دامن بزند.
در نهایت، مخالفت با پزشکیان بازتابی از ترکیب سیاست و قومیت در ایران امروز است. در سطح سیاسی، همان چرخه تکراری بیاعتمادی به رؤسای جمهور و تدارکاتچی دیدن آنان در سطح عمومی از یک سو و فرهنگ ناپخته رقابت سیاسی در نزد نخبگان قدرت از دیگر سو ، ادامه دارد و در سطح اجتماعی، قومیت به ابزاری برای تقویت یا تشدید این مخالفتها بدل میشود؛ پدیدهای که میتواند خطرناکتر از نقد سیاسی صرف باشد. زیرا دامنزدن به شکافهای اتنیکی نهتنها یک رئیسجمهور را تضعیف میکند، بلکه سرمایه اجتماعی و وحدت ملی را نیز آسیبپذیر میسازد. پزشکیان، با تمام صداقتش، حالا در میانهی این دو میدان ایستاده است: سیاستی که به او مجال نمیدهد و جامعهای که قومیت را هم به معادله افزوده است. در چنین شرایطی، آنچه بیش از همه ضرورت دارد، عبور از نگاههای تنگ قومی و بازاندیشی در ساختار سیاسی کشور است؛ وگرنه تخریبها ادامه خواهد یافت، بیآنکه راهی برای خروج از مشکلات فراهم آید.