نادیدهگرفتن بدنه اجتماعیِ وفادار، اعتماد و سرمایه انسانی دولت را در آذربایجانغربی تهدید میکند
در حالیکه دولت مسعود پزشکیان بر مدار «وفاق ملی» و «بازسازی اعتماد اجتماعی» حرکت میکند، نشانههایی از واگرایی در آذربایجانغربی به چشم میخورد. حامیان اصلاحطلب و مدیران باسابقهای که در پیروزی رئیسجمهور نقشی مؤثر داشتند، امروز از حاشیهرفتن و بیمهری استانداری گلایه دارند.
گزارشها از نارضایتی گسترده میان نیروهای ستادی و برخی مدیران سابق حکایت دارد؛ بهویژه پس از آنکه در سفر اخیر رئیسجمهور، نشست حامیان دولت بهدلیل مخالفت استاندار به هتلی خصوصی منتقل شد. رخدادی که از دید بسیاری، نشانه کافی درونی میان بدنه اجتماعی دولت و ساختار رسمی استان است.
از سوی دیگر، تداوم بلاتکلیفی در سمتهای کلیدی اقتصادی و فقدان انسجام مدیریتی، به گفته منتقدان، انرژی اجرایی دولت در استان را تحلیل برده است. جامعهشناسان توسعه هشدار میدهند بیتوجهی به شبکه اعتماد و مشارکتِ نیروهای همسو، سرمایه اجتماعی دولت را کاهش میدهد و همافزایی را به رقابتهای درونی بدل میکند.
وفاق، اگر به حذف و انزوا بیانجامد، دیگر وفاق نیست؛ پوستهای از همدلی است بیروحِ اعتماد. آذربایجانغربی، زادگاه و خاستگاه سیاسی رئیسجمهور، سزاوار مدیریتی است که میان وحدت اداری و پیوند اجتماعی توازن برقرار کند.
از دید جامعهشناسان توسعه، نادیده گرفتن بدنهی اجتماعی حامی حکومت، به مرور سرمایه اجتماعی را کاهش میدهد. نظریهپردازانی چون رابرت پاتنام، «اعتماد متقابل و همکاری شبکهای» را شرط موفقیت برنامههای عمومی میدانند. بیاعتمادی بدنهی حامی دولت، در سطح استانها، خود را در قالب کاهش مشارکت، سردی در اجرای برنامهها و حتی تضعیف همدلی میان مدیران نشان میدهد.
بهنظر میرسد دولت پزشکیان – که خود برآمده از رأی امید و مطالبهگری اجتماعی است – برای حفظ روح وفاق، باید میان «وفاق مدیریتی» و «وفاق سیاسی» توازن برقرار کند. وفاق، تنها با شعار شکل نمیگیرد؛ با مشارکت و شنیدن صداهای درونگفتمان است که دوام مییابد.
استاندار محترم اگر میخواهد کارنامهاش ماندگار بماند، باید گوش شنوا و دستِ باز برای بدنه حامی دولت داشته باشد. حامیان را نمیتوان به حاشیه راند و در عین حال از وحدت سخن گفت. وفاق، زمانی معنا دارد که همه وفاداران در متن باشند.