فیروزه نعیمی، روزنامه نگار:
احمد میدری، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در بازدید از شرکت هواپیمایی آسمان با انتقاد از مدیریت این ایرلاین اعلام کرد: «ما ماهانه ۲۰۰ میلیارد تومان از منابع درمانی بازنشستگان را برای پرداخت حقوق به این شرکت میدهیم.» او تأکید کرد دولت نمیتواند تا ابد بار مالی چنین بنگاه زیاندهی را بر دوش بکشد و راهحل را در واگذاری مدیریت آسمان به بخش خصوصی دانست؛ پیشنهادی که بلافاصله بازتاب گستردهای در افکار عمومی و محافل کارشناسی پیدا کرد.
شرکت هواپیمایی آسمان، که زمانی یکی از نامهای آشنا در صنعت هوایی ایران بود، امروز به نماد بحران مالی و مدیریتی تبدیل شده است. در سالهای اخیر، بخش زیادی از ناوگان این شرکت به دلیل فرسودگی، کمبود قطعات و محدودیتهای تحریمی زمینگیر شده و تنها تعداد محدودی هواپیما امکان پرواز دارند. درآمد شرکت کاهش یافته، اما هزینههای ثابت و حقوق کارکنان همچنان پابرجاست؛ وضعیتی که به انباشت بدهی و زیان منجر شده است.
به گفته برخی منابع، آسمان با هزاران میلیارد تومان بدهی و زیان انباشته روبهروست؛ رقمی که اگرچه بهطور رسمی و شفاف در صورتهای مالی منتشر نشده، اما در سخنان وزیر و کارشناسان به آن اشاره شده است. میدری میگوید بخش قابل توجهی از هزینههای فعلی آسمان صرف حقوق حدود ۲۵۰۰ نفر کارکنان میشود؛ کارکنانی که در نبود پرواز کافی، بهرهوری سابق را ندارند، اما بار مالیشان همچنان بر دوش صندوق بازنشستگی و منابع عمومی سنگینی میکند.
وزیر کار با انتقاد از سوءمدیریت در این شرکت گفت این ایرلاین سالهاست در وضع غیرقابلقبول قرار دارد و ادامه این روند به منابع بازنشستگان و بیتالمال متکی بوده است. او با اشاره به عدد ۲۰۰ میلیارد تومان در ماه، این رویه را نه اقتصادی و نه از منظر عدالت نسبت به بازنشستگانی که برای تأمین هزینههای درمان خود در مضیقهاند، قابل دفاع دانست.
میدری تصریح کرد دولت نمیتواند تزریق مستمر منابع به شرکتی را ادامه دهد که در وضعیت فعلی «خسارتآفرین» است و بازدهی متناسبی ندارد. او به مدیران شرکت آسمان ضربالاجل داد تا سناریوهای واگذاری به بخش خصوصی را بررسی و ارائه کنند؛ واگذاریای که بهگفته او تنها در صورت رعایت الزامات شفافیت و نظارت میتواند به کاهش فشار بر منابع بازنشستگان کمک کند.ماجرای آسمان جدا از تصویر بزرگتر بنگاهداری صندوقهای بازنشستگی نیست. در دهههای اخیر، صندوقها برای جبران شکاف منابع و مصارف، به سمت مالکیت و مدیریت بنگاههای اقتصادی متعدد رفتهاند؛ از بانک و بیمه گرفته تا پتروشیمی، فولاد و حملونقل. قرار بود این بنگاهها با سودآوری پایدار، پشتوانه مالی برای پرداخت حقوق و مزایای بازنشستگان فراهم کنند، اما بخشی از آنها خود به منبع زیان و ریسک تبدیل شدهاند.
حضور مدیران غیرتخصصی، تصمیمهای سیاسی، فقدان شفافیت مالی و نبود نظام ارزیابی عملکرد حرفهای، بسیاری از شرکتهای زیرمجموعه صندوقها را از مسیر اصلی خود منحرف کرده است. در چنین شرایطی، نه تنها «درآمد پایدار» برای صندوقها بهوجود نیامده، بلکه بار مالی جدیدی نیز بر دوش آنها گذاشته شده است؛ باری که نهایتاً بازنشستگان و نسلهای بعدی بیمهپردازان آن را تحمل میکنند.
اظهارات میدری درباره تزریق ماهانه ۲۰۰ میلیارد تومان از منابع بازنشستگان به آسمان، به سرعت با واکنشهای مختلف روبهرو شد. برخی نمایندگان مجلس، از واگذاری آسمان استقبال مشروط کردهاند، اما همزمان نسبت به خطر «خصولتیسازی» هشدار دادهاند؛ واگذاریهایی که در ظاهر به بخش خصوصی انجام میشود اما در عمل، بنگاه تحت کنترل نهادها و گروههای شبهدولتی باقی مانده نه بهرهوری و نه شفافیت افزایش مییابد.نمایندگان تأکید کردند هرگونه واگذاری باید با انتشار عمومی جزئیات قرارداد، مشخص بودن خریداران واقعی، تضمین حفظ حقوق کارکنان و رعایت منافع بازنشستگان همراه باشد. در غیر این صورت، خطر آن وجود دارد که آسمان، پس از سالها زیاندهی، با قیمتی پایین و در فرآیندی غیرشفاف به دست گروههای ذینفوذ بیفتد و پروندهای دیگر به فهرست خصوصیسازی جنجالی اقتصاد کشور اضافه شود.
اقتصاددانان و متخصصان حوزه بازنشستگی میگویند واگذاری بنگاههای زیانده، اگرچه گامی ضروری است، اما بهتنهایی برای اصلاح وضعیت صندوقها کافی نیست. اصلاح ساختار صندوقها، شفافسازی پرتفوی سرمایهگذاری، تعیین تکلیف بدهیهای دولت به صندوقها و طراحی نظام حکمرانی شرکتی در بنگاههای وابسته، به همان اندازه اهمیت دارد.
این کارشناسان پیشنهاد میکنند منابع آزادشده از فروش یا واگذاری شرکتهای زیانده، بهجای آنکه صرف جبران هزینههای جاری شود، در پروژههای مولد با بازدهی قابلبررسی و ریسک کنترلشده سرمایهگذاری شود؛ پروژههایی که بتوانند بهطور واقعی به پایداری مالی صندوقها کمک کنند و تحت نظارت دقیق نهادهای ناظر قرار گیرند.
آسمان، از نقشآفرینی تا حاشیهنشینی
آسمان در سالهایی نهچندان دور، در کنار چند ایرلاین بزرگ دیگر، نقش مهمی در پوشش پروازهای داخلی، بهویژه به شهرهای کوچکتر و کم برخوردار داشت. شبکه پروازی گسترده و حضور در مسیرهای کمسود، این شرکت را در ظاهر به شرکت «خدماتمحور» تبدیل کرده بود؛ اما فرسودگی ناوگان، دشواری تأمین قطعات هواپیما، محدودیتهای تحریمی و رقابت با شرکتهایی که ناوگان جدیدتر و منابع مالی بیشتری داشتند، بهتدریج جایگاه آسمان را تضعیف کرد.
امروز، کاهش پروازها و محدود شدن شبکه پروازی، نهتنها به معنای کاهش سهم بازار برای آسمان است، بلکه شکاف بین هزینه و درآمد را هم تشدید کرده. در چنین شرایطی، ادامه تزریق منابع از سوی صندوق بازنشستگی بدون برنامه مشخص نوسازی ناوگان، اصلاح ساختار و بهبود بهرهوری، عملاً به تعویق انداختن بحران است.
در قلب این بحثها، یک مفهوم کلیدی وجود دارد؛ شفافیت. بازنشستگانی که سالها حق بیمه پرداخت کردهاند، حق دارند بدانند منابع صندوقهایشان در کجا و چگونه هزینه میشود، شرکتهای زیرمجموعه چه وضعیتی دارند، چه میزان سود یا زیان تولید میکنند و چه برنامهای برای اصلاح شرایط وجود دارد. انتشار منظم صورتهای مالی حسابرسیشده، برگزاری مجامع پاسخگو و ایجاد دسترسی رسانهها به اطلاعات، از حداقلهای این شفافیت است.
اظهارنظر جنجالی احمد میدری مبنی بر اینکه «ماهانه ۲۰۰ میلیارد تومان از منابع بازنشستگان به آسمان میرود»، تنها یک عدد نیست؛ نشانهای است از مسئلهای عمیقتر در پیوند میان صندوقهای بازنشستگی و بنگاههای اقتصادی زیانده. اگر این رقم و نسبت آن با بودجه درمان و معیشت بازنشستگان واقعیت داشته باشد، پرسشهای جدی در برابر سیاستگذاران قرار میگیرد: آیا ادامه این مسیر قابلدفاع است؟ سهم مدیریت ناکارآمد در این وضعیت چقدر است؟ و مهمتر از همه، برنامه مشخص برای اصلاح چیست؟
پیشنهاد واگذاری آسمان به بخش خصوصی، در صورتی که همراه با شفافیت، نظارت و تضمین منافع بازنشستگان باشد، میتواند بخشی از راهحل باشد. اما بدون اصلاح ساختاری صندوقها، شفافسازی صورتهای مالی و تغییر رویکرد به بنگاهداری، خطر تکرار ماجرای آسمان در شرکتهای دیگر همچنان پابرجاست.
در نهایت، آنچه بیش از همه نیاز است، پاسخ روشن به این پرسش که منابع بازنشستگان دقیقاً در کجا و چگونه مصرف میشود؛ پاسخی که تنها با شفافیت، حسابرسی مستقل و گفتوگوی صادقانه با افکار عمومی به دست میآید.