ریشه مشکلات گرانی مسکن به تورم در اقتصاد ایران برمی گردد. عملا در دهه نود، اقتصاد ایران دو بار تحریم شد و به واسطه این تحریمها و تورم ساختاری ۵۰ ساله در کشور، شاهد شکاف معنی داری بین رشد حقوق و دستمزد با رشد قیمتهای داراییها را مشاهده کردیم. به شکلی که میانگین تورم دهه نود، حدود ۲۷ درصد بوده، اما میانگین رشد حقوق و دستمزد کمتر از ۱۵ درصد ثبت شد؛ بنابراین نخستین مسئله این بوده که تورم از رشد حقوق و دستمزد پیشی گرفت. نکته دیگر این است که خرید داراییهایی مثل مسکن، نیاز به منابع مالی بیشتری نسبت به سایر اقلام دارد.
بر این اساس، اولا در طول دهه نود تورم حدود ۲۷ درصد بود در حالی که میانگین رشد حقوق و دستمزد در همین دهه کمتر از ۱۵ درصد ارزیابی شده و ثانیا، چون مبلغ پایه برای خرید یک دارایی مثل مسکن، عدد بسیار بالایی است. در نتیجه، رشد حقوق و دستمزد به هیچ وجه کفاف رشد قیمت مسکن را نمیدهد؛ بنابراین دولت، با رشد حقوق و دستمزد، نمیتواند مشوق ویژهای را برای خانه دار شدن ایجاد کند.
راه حل اول این شرایط این است که دولت باید با تمام قوا برای مهار تورم تلاش کند. تا زمانی که در اقتصاد ایران، تورم وجود دارد و تورمهای دو رقمی و بالا داریم، هر سال وضعیت، دریغ از سال قبل خواهد شد. بر همین اساس، تاکید دارم برای حل مشکل تورم برنامهای ضربتی و دقیق نیاز داریم. مسئله دیگر این است که بحث آمایش سرزمین نیز در کشور انجام نشد و اکنون تمرکز ۸۵ میلیونی ایران در برخی نقاط و کلان شهرها بیشتر شده و در نتیجه شاهد این موضوع هستیم که از ۸۵ میلیون ایرانی، حدود ۱۲ میلیون نفر در تهران و ۵ الی ۶ میلیون نفر، اطراف تهران ساکن هستند. عدم اجرای طرح آمایش سرزمین و عدم اجرای طرح توسعه متوازن کشوری باعث شد، جمعیت ایران در بخشهایی از کشور متمرکز شده و بخشهایی نیز کاملا خالی شود.
در حال حاضر، کشور آلمان به اندازه کشور ما جمعیت دارد، اما وسعت این کشور به اندازه استان خراسان است. مردم آلمان مشکل مسکن ندارند. چرا این اتفاق رخ داده؟ چون در آلمان، توسعه متوازن انجام شده و جمعیت در پهنه سرزمینی کشور آلمان پخش شده اند. اما در ایران با این وسعت ۴ الی ۵ برابری آلمان با مشکل پراکندگی جمعیت مواجه شده ایم و چگالی جمعیت در بخشی از ایران بسیار زیاد است. همین مسئله باعث شده زمین و مسکن به شدت با مشکل تامین، مواجه شود.
موضوع دیگر این است که سرمایه گذاری در حوزه ساخت و ساز مسکن در طول یک دهه گذشته متناسب با تقاضا انجام نشده و مازاد تقاضا در حوزه مسکن وجود دارد که منتهی به کسری در حوزه مسکن شده است. آمارهای دولت نشان میدهد سالانه بیش از ۴۰۰ هزار واحد مسکونی کمتر، تولید و عرضه شده است. هزینههای ساخت و ساز مسکن نیز بسیار بالا رفته و اغلب فعالان این حوزه، از سرمایه گذاری در بخش مسکن انصراف داده اند. تجهیزات و ابزار آلاتی که در بخش مسکن داریم نیز، چندان قدرتمند و با کارایی بالا ارزیابی نمیشوند. این موضوع نیز مزید بر علت شده است که نه تنها حقوق و دستمزد، بلکه تسهیلات بانکی نیز، کفاف شرایط را ندهد. یک مجتمع سی واحدی که در ژاپن در عرض دو ماه ساخته میشود، در تهران حداقل دو سال زمان ساخت لازم دارد، چرا که تجهیزات و تکنولوژی ما ضعیف است و در نتیجه بهره وری این حوزه نیز پایین است. راه حل همه عواملی که گفتم در خود معضلات نهفته است. یعنی لازم است که دولت روی حل این مشکلات به شکل موردی متمرکز شود.