اگر بخواهیم اوضاع ارز در کشور را مورد بررسی قرار دهیم، دو پارامتر را میباید در نظر بگیریم؛ یکی وضعیت پول ملی است و قوت و ضعف آن و روند قوی شدن یا ضعیف شدن آن و دیگری اینکه ببینیم عرضه و تقاضای ارز در چه وضعیتی قرار دارد.
اگر بخواهیم اوضاع ارز در کشور را مورد بررسی قرار دهیم، دو پارامتر را میباید در نظر بگیریم؛ یکی وضعیت پول ملی است و قوت و ضعف آن و روند قوی شدن یا ضعیف شدن آن و دیگری اینکه ببینیم عرضه و تقاضای ارز در چه وضعیتی قرار دارد.
حالا ببینیم در حال حاضر دولت محترم چه سیاستی را در مورد ارز مدنظر قرار داده، ببینیم آیا در سیاستهای اقتصادی که اقتصاد کشور را به این روز انداخته، تجدیدنظری صورت گرفته یا نه؟ آیا نرخ تورم در کشور کاهشی شده؟ آیا نرخ بهره در کشور به نرخ های جهانی نزدیک شده؟ آیا واردات بیرویه با بذل ارز ارزان توقف یافته؟ آیا با گسترش تولید نرخ بیکاری در کشور کم شده؟ آیا سوبسیدها و یارانههای غیرهدفمند متوقف شده؟ آیا سیاست.های غیرفنی و غیراصولی مالیاتی اصلاح شده؟ آیا تزریق ارز با نرخ.های غیرواقعی و گوناگون با بهانه.های مختلف پایان یافته؟ آیا دادن سوبسید (بخوانید باج) به تولیدکنندگان اتومبیلهای غیراستاندارد توقف یافته؟ آیا دشمنان داخلی و خارجی کشور دست از دشمنی برداشتهاند؟ آیا تحریمهای ظالمانه اقتصادی علیه مردم مظلوم ما برطرف شده؟ آیا وضعیت منطقه از ثبات و آرامش برخوردار شده؟ آیا بستر رانتخواری در اقتصاد کشور برچیده شده؟
جواب این سوالات به ما می فهماند که آیا میباید به آینده اقتصاد کشور امیدوار بود یا نه.
اخیرا شنیده میشود که جو بازار ارز قدری ملتهب شده است. خوب اولا که نوسانات زیر یک و حتی دو درصد را نمیتوان التهاب نامید، ولی اگر نوسانات شدیدتری هم در راه باشد، که بعید هم نیست، به نظر حقیر علت اصلی آن برمی گردد به اینکه از اول سال با وجود نرخ تورم بالای ۴۰ درصد، سعی شد از افزایش طبیعی و عادی قیمت ارز جلوگیری شود و حتی برخلاف قاعده و با وجود تورم، فنر قیمت ارز را فشردهتر کردند.
خوب فنری که در حال جمع شدن باشد، انرژی آن لحظه به لحظه اضافه می شود، و طبعا دوام نمی آورد، کمااینکه دیدهایم ظرف ۴۵ سال ۱۳ نوبت قیمت دلار ضرب در دو شده است.
خوب امر عجیبی نیست که با یک خبر نامساعد یا خبری که جامعه از آن برداشت مناسبی ندارد، و با یک هجوم خریداران ارز و طلا سد مصنوعی کنترل قیمت شکسته شود، یا ترک بردارد و بازار گرفتار تلاطم و نوسان شود.
بارها گفتهایم بهترین حالت برای تعادل بازار، واحد و واقعی بودن قیمت ارز و تعدیل منظم آن، بر اساس نرخ تورم از یک طرف، و حذف یارانههای غیرهدفمند و عدم خلق پول و کنترل حجم نقدینگی که منجر به بالا رفتن نرخ تورم میشود از سوی دیگر است؛ وگرنه هم علم اقتصاد و هم تجربههای عملی نشان میدهد که با تبلیغ و تزریق بیش از تقاضا و امنیتی کردن فضا و حتی نصیحت و خواهش و تمنا نمیشود بازار را در درازمدت یا حتی میانمدت متعادل کرد.
راجع به چشم انداز بازار، پیشبینی در این اقتصاد دستوری اصولا آسان نیست، بخصوص که دادهها و اطلاعات هم شفاف نیست. همانطور که پیش از این بارها تاکید کردهام بهتر است قیمت ارز براساس تفاضل نرخ تورم و بهره در ایران و کشورهای حوزه ارزهای معتبر تعدیل و تنظیم شود. اینکه چه اتفاقاتی را برای اقتصادمان مفید میبینیم، یک بحث است و اینکه چه اتفاقاتی را پیشبینی میکنیم، بحث دیگری است. پیشبینی احتیاج به اطلاعاتی دارد که در اختیار افراد عادی نیست، افراد خاصی هستند که از این موهبت برخوردارند و برخی از آنها هم از آن اطلاع سوءاستفاده می کنند و به همین خاطر به آن رانت اطلاع هم میگویند.
از پیشبینی که بگذریم، به امید و آرزو میرسیم. امید به چه داریم یا آرزوی چه را داریم، هر یک مبحث جداگانهای است، ولی آنچه همیشه تاکید کردهام و برای هر اقتصادی لازم و حتی واجب است، داشتن علامتهای صحیح است. اگر در یک اقتصاد علامتها صحیح باشد، آیندهای روشن در انتظارمان خواهد بود.