بهار- وجود برنامه پزشک خانواده و نظام ارجاع در برنامه های چهارم، پنجم، ششم و لایحه برنامه هفتم؛ نشان از اهمیت برنامه ای دارد که اجرای جامع و کامل آن یک ضرورت برای نظام سلامت کشور است.
به گزارش بهار به نقل از مهر، ابراهیم نوری گوشکی متخصص پزشکی خانواده در نوشتاری به اهمیت برنامه پزشکی خانواده در کشور پرداخته و پرونده این برنامه را از صفر تا صد، تشریح کرده است.
پیشینه توصیه سیاستی نظام یکپارچه ارائه خدمات بهداشتی-درمانی، تربیت متخصص پزشکی خانواده و ایده ادغام آموزش پزشکی در خدمات نظام سلامت؛ به دهه ۱۳۵۰ بر میگدد.
طرح بیمه درمانی مبتنی بر پزشک خانواده برای جمعیت تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی در دهه ۱۳۷۰ آغاز شد.
پیش نویس های پزشک خانواده و نظام ارجاع طی سالهای ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۳ در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تکامل یافت و نسخه نهایی آن توسط مرکز گسترش شبکه معاونت سلامت وقت با همکاری واحد کشوری اصلاح نظام سلامت وزارت بهداشت، پس از وقوع زلزله فاجعه بار بم، برای ساماندهی نظام سلامت شهرستان بم در سال ۱۳۸۳ عملیاتی شد، به عنوان پشتوانه علمی و اجرایی پیشنهادات بخش سلامت در لایحه برنامه چهارم توسعه ورود پیدا کرد. ماده ۹۰ قانون برنامه چهارم توسعه (۱۳۸۹-۱۳۸۴) تصریح شد «به منظور ارتقای عدالت توزیعی در دسترسی عادلانه مردم به خدمات بهداشتی و درمانی و درجهت کاهش سهم خانوارهای کم درآمد و آسیب پذیر از هزینههای بهداشتی و درمانی آنها، توزیع منابع و امکانات بهداشتی و درمانی باید به نحوی صورت گیرد که سهم مردم از هزینههای سلامت حداکثر از ۳۰ درصد افزایش نیابد و میزان خانوارهای آسیب پذیر از هزینههای غیرقابل تحمل سلامت به ۱ درصد کاهش یابد»، شواهد نشان میدهد که روند شاخصهای عدالت در تأمین مالی خدمات سلامت به ویژه در مناطق روستایی به سطح هدف به طور مطلوب کاهش نیافته است.
دو شیوه مدیریتی در نظام سلامت
در اولین شیوه مدیریتی که به آن سیستم تعاون همگانی گفته میشود، همه عناصر کشور به نحوی در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی شرکت دارند و بیمار این حق را دارد که به هر مرکزی مراجعه کند.
شیوه دوم؛ خدمات ارائه شده توسط نظام سلامت و تقاضای افراد برای دریافت، این خدمات را در سطوح مختلفی تعریف کرده و نظام مند ساخته است. به این سازوکار نظام مند، نظام ارجاع گفته میشود. ارجاع؛ به فرآیندهای تعیین کننده نحوه ارتباط فرد با نظام سلامت و استفاده وی از سطوح خدمات این نظام گفته میشود. این برخورداری میتواند از خدمات سطح همسان باشد که به آن «ارجاع افقی» میگویند یا بین سطوح سه گانه باشد که «ارجاع عمودی» نامیده میشود.
خدمات پزشک خانواده به دو شکل عمده؛ مراجعه تیم سلامت به درب منازل افراد تحت پوشش به شکل فعال، و مراجعه فرد به تیم پزشک خانواده انجام میشود. در صورت نیاز به خدمات تخصصی، بیمار توسط پزشک خانواده به متخصص ارجاع میشود. در جریان دریافت خدمات تخصصی، چنانچه فرد نیازمند بستری شدن باشد، بستری و درمان و مشاوره تخصصی انجام و پسخوراند خدمات و اقدامات تخصصی به پزشک خانواده اعلام میشود. تمامی اطلاعات در پرونده سلامت ثبت و در صورت نیاز پیگیری خواهد شد. این سطح بندی موجب میشود تا از مراجعه مکرر و غیر ضرور به مراکز تخصصی جلوگیری و از اتلاف منابع مادی و انسانی پیشگیری شود. بنابراین نظام ارجاع به عنوان پل ارتباطی سطوح ارائه دهنده خدمات در کاهش هزینهها و ایجاد دسترسی به خدمات تخصصیتر، نقش اساسی دارد.
دلایل عدم اجرا و پیشبرد برنامه پزشکی خانواده در ایران
آنچه به طور زیربنایی برای عدم اجرایی شدن پزشکی خانواده مطرح است، این است که نظام سلامت ما به نوعی بیمار است و پیش از آن که دیر شود باید برایش کاری کنیم. باید بیماریهایش را به موقع تشخیص بدهیم و درست درمان کنیم در غیر این صورت، وضعیت بدتری پیدا میکند.
تقریباً اغلب نخبگان سلامت بر این باورند که نظام سلامت ایران گرفتار چالشهایی شده است که عدم درمان آنها با همه تلاشهای نظام شبکه بهداشت و درمان کشور نهایتاً به فروپاشی میانجامد. اختلاف نظر نخبگان فقط در علت بیماری و روش درمان آن است.
از یک سو برخی میگویند علت این چالشها عدم تبعیت کامل از سیاستگزاری در سطح کلان است، برخی دیگر میگویند علت این بیماریها عدم پایبندی و تعهد وزرا و دولتها به قوانین ابلاغی است و عدهای دیگر هم میگویند عدم استفاده بجا از نخبگان و متخصصین فن است. برخی نیز سنجاق کردن این طرح به عناوینی مانند نظام ارجاع و پرونده الکترونیک سلامت را مهمترین چالش عدم اجرای پزشکی خانواده میدانند. راستش همه ما، از صاحبان قدرت و بیرون قدرت (با رفتارمان، افکارمان، ویژگیهای اخلاقی و روحیمان، بیمهارتیهایمان و ساختارها …) هر کدام سهم کوچک یا بزرگی در این اوضاع فعلی سلامت داشتهایم. بنابراین فعلاً وارد تحلیل علل بیماری نظام سلامت نمیشویم. فقط میخواهیم نشانهها و خطرات موجود در نظام سلامت و لزوم این که تا دیر نشده است باید کاری کرد را نشان بدهیم و سپس ارائه راهکار را برای تغییر این وضعیت؛ که به گمانم تنها راهکاری که کمهزینه و عقلانی و امکانپذیر است پیشنهاد دهیم.
به نظر میرسد ساختار سلامت کشور یعنی همین ساختاری که موجود است، در شرایط کنونی توان مهار بحرانهای درونی خودش را ندارد. این ساختار در این سالها بخشی از منابع حوزه سلامت را مصرف کرده است، و البته خدمات بزرگی که در کاهش یا کنترل بار بیماریها و پیشرفتهای پزشکی و…، داشته، همه شایسته تقدیر است. اما در این اینجا قرار نیست به داشتهها و موارد مثبت بپردازیم بلکه قرار است تبعات ناشی از اجرایی نشدن یکی از اولویتهای مهم سلامت که در واقع راهبردی جهانی است برای عبور از بحران نظام سلامت یعنی پزشکی خانواده را تشریح کنیم.
نظام سلامت با تمام تلاشهای انجام شده، دستاوردش همین بوده است که میبینیم. بهترین ارزیابی از عملکرد این نظام، قوانین توسعه کشور بوده که بسیاری از اهداف آن در حوزه سلامت هنوز تا حد زیادی محقق نشده است و در مواردی حتی برگشت به عقب داشتیم و در حوزه پزشکی خانواده تقریباً اقدام اساسی و زیر بنایی انجام ندادیم. آن هم در شرایط تحول در دنیا که کشورهای پیشرفته با سرعت در مسیر پزشکی خانواده و توسعه آن در حرکت هستند. پس باید یک اشکال اساسی در کار بوده باشد که علی رغم این همه تلاش و صرف منابع مادی و معنوی این مردم؛ دستاوردهای ما مجموعهای از بحرانهای مزمن بوده است.