این استدلال که گفته شود: «مهم نیست اگر نیروی انسانی پایین رده بی سواد باشد»، خنده دار و غیرمنطقی است. پیشرفت جهان امروز، اساسا با چنین منطقی همخوانی ندارد. اگر قصد داریم پیشرفت و توسعه پیدا کنیم و در مقایسه با کشورهای دیگر نیز حرفی برای گفتن داشته باشیم، باید این نوع طرز فکر را فراموش کنیم. هم اکنون راننده کامیون نیز، باید سواد کافی داشته باشد، چرا که حتی کامیونهای امروزی، به سیستمهایی مجهزند که آشنایی با زبان انگلیسی را لازم دارند. در سایر مشاغل از جمله کشاورزی نیز شرایط به همین ترتیب است. کار با ماشین آلات کشاورزی جدید نیز به سواد و دانش کافی نیاز دارد و نمیتوان گفت افراد بی سواد میتوانند مشاغلی را که تا همین اواخر سنتی تلقی میشد، به راحتی انجام دهند. کشت و صنعتهای پیشرفته به شکل طراحی شده اند که حداقل مدرک مورد نیاز برای کار در این حوزه، فوق دیپلم است.
اگر قصد داریم به همان شیوه سنتی در تمامی مشاغل، پیش برویم و از ابزارآلات و تجهیزات فرسوده استفاده کنیم، وضعیت فعلی، جوابگوی نیازها خواهد بود، اما در این شرایط نه تنها نرخ توسعه ملی بالا نمیرود، بلکه رفاه و توسعه نیز افزایش پیدا نمیکند، فقر در جامعه گسترش خواهد یافت و عملا شاهد افزایش حاشیه نشینی و عدم اثربخشی نیروهای انسانی در کشور خواهیم بود. اما اگر قصد داریم با تکنولوژیهای روز پیش برویم، حداقل، دیپلم، باید برای همه اجباری باشد و تسلط بر یک زبان بین المللی (ترجیحا انگلیسی) میتواند در رشد و توسعه کشور و مشارکت حداکثری نیروی انسانی مفید و اثربخش باشد.
توسعه در جهان امروز متکی به عقل، اندیشه، فکر و ابداع است. تمامی این شاخصهها به نیروهای انسانی بستگی دارد. در کشورهای پیشرفته، تاکید زیادی بر آموزش و بهداشت نیروی کار میشود و جمع این دو موضوع تبدیل به سرمایه انسانی میشود. تحصیل و بهداشت، تا هجده سالگی در کشورهای پیشرفته، اجباری و رایگان است. یعنی هیچکس به دلیل فقر دچار مشکل بهداشتی و آموزشی نمیشود. کشورهای پیشرفته، متوجه شده اند که نیروی انسانی قدرتمند تا چه حد ارزشمند است. یکی از روشهای تشخیص توسعه یافتگی یا توسعه نایافتگی هر کشور، بررسی آمار شاخص توسعه انسانی است. فقدان نیروی انسانی معتبر، بر همه شاخصهای اقتصادی کشور سایه میاندازد.
هم اکنون هیچ کشوری پذیرای مهاجران کم سواد و بی سواد نیست. حتی برخی آموزشهای کشور ما در حوزه فنی حرفهای در سطح استانداردهای جهانی نیست و برای معادل سازی مدرک نیز با مشکلاتی مواجهیم. برخی آموزشهای فنی و حرفهای ما تنها کاربرد داخلی دارند. وقتی یک جامعه درگیر تعداد بالایی از نیروهای انسانی بی سواد باشد، در چرخه فقر گرفتار خواهد شد. بی سوادی و فقر سرایت پذیر است. وقتی سرپرست خانواده بی سواد و فقیر است، فرزندانی بی سواد و فقیر بزرگ میکند، چرا که از پس هزینههای تحصیل فرزندانش بر نمیآید و حتی نمیتواند هزینه سلامت فرزندانش را تامین کند. در این شرایط از دو زاویه درگیر مشکل میشود و نه تنها ایجاد فقر میکند، بلکه چرخه فقر را بزرگ و بزرگتر میکند.
در کشورهای پیشرفته نیز، فاصله طبقاتی نسبی وجود دارد، اما این کشورها، فقر مطلق را از بین برده اند. ضریب جینی که شکاف طبقاتی را نشان میدهد، در کشورهای پیشرفته حدود ۳ دهم است که یکی از بهترین ضریبهای جینی محسوب میشود.
اما با این حال، باز هم فاصله طبقاتی بین دهک دهم و سایر دهکها را کاهش داده و فقر به مفهوم فقر مطلق از بین برده اند. فقر یا شکاف طبقاتی در ایران به شکل کاملا محسوسی وجود دارد و متاسفانه رفاه و معیشت شهروندان از دایره اولویتهای تصمیم گیران خارج شده است. یکی از اشتباهات رایج کارشناسان اقتصادی کشور، بی اعتنایی به ریشههای فقر است. برخی دولتمردان و رسانههای همسو با دولت حتی افزایش تعداد دهکهای یارانه بگیر را مثبت ارزیابی میکنند.