تجربه یکسال گذشته در دنیا نشان داده که تحریمهای اقتصادی، راهحلی مسالمتآمیز، بیصدا و کشنده بوده که هیچ کشور مدرنی نمیتواند در مقابل آن مقاومت کند.
تحریمهای اقتصادی، ابزاری منحصربهفرد، قدرتمند و حتی مرگبار است که مرزهای بین دولتسازی و جنگ را محو میکند. این موضوع در هیچ کجای جهان به اندازه کشورمان واضح نیست و امروز ایران به عنوان مهمترین مطالعه موردی در بحثهای مربوط به تحریمها مطرح میشود.
این تحریمها اثرات مخرب قابل توجهی بر عملکرد اقتصاد کشور داشته است. این تحریمها طیف گستردهای از پیامدهای منفی اقتصاد کلان از جمله کاهش سریع ارزش پول، کسری شدید تجاری و مالی، تورم بالا و افزایش نرخهای فقر را ایجاد کرده یا به آنها کمک کرده است.
تحریمها در نهایت سلاحهای اقتصادی هستند که به دنبال تاثیرات سیاسی، یعنی تغییر در سیاستهای کشور گیرنده هستند. درست است که در نگاه کلی بحث مربوط به تحریمهای هستهای است، اما سالهاست که آثار آن از حوزههای کلان، به جزئیترین حوزههای زیست فردی و اجتماعی ایرانیان رسیده است.
در دوران تحریمها، تجارت بینالملل که یکی از مهمترین کارکردهای کشور ماست و ایرانیان در آن قرنها تجربه داشتهاند، عملا از بین رقته است. سیاست یکی از اولین حوزههایی بود که را تحریم اقتصادی دستخوش تغییرات مهمی شد. هر چه دایره تحریمها تنگتر شد، اقتدارگرایی و تمرکز سیاسی در کشور رو به افزایش رفت. در ادامه و بر اثر تنگتر فضای داخلی، بسیاری از نخبگان از کشور خارج شدند و کشور به دست کسانی افتاد که هیچگونه تجربه و تخصصی برای اداره کشور حتی در شرایط عادی هم نداشتند.تحریم به دولتیتر شدن وجوه مختلف اقتصاد انجامید؛ تا آنجا که امروز خود چهرههای اقتدارگرا نیز از شدت دولتی بودن تمامی امور اقتصادی و بسته بودن این فضا گلهمند شدند. بازار آزاد برای رشد و توسعه، سرمایه و سرمایهگذار میخواهد. سرمایه امنیت میخواهد، امنیت در سایه ارتباطات سالم با جهان شکل میگیرد، اما تحریمها برای محدود کردن و از بین بردن همین ارتباطات طراحی شدند.
حالا در این هیاهوی تحریمها علاوه بر اینکه از بازارهای جهانی دور افتادیم، به دلیل همان تحریمها مجبور به تولید و استفاده اجباری از محصولات بیکیفیتی همچون خودرو، لوازمخانگی و… شدهایم. همین بیمبالاتیها در دولتمردان باعث شده تا نفت را برای سالها قاچاق بفروشیم و تخفیفهای سنگین به مشتریان بدهیم و تازه پولش را با هزار منت به صورت کالا تهاتر کنیم. هر وضعیتی در اقتصاد، متضرران و ذینفعان خود را دارد؛ چنانکه وقتی اقتصاد بسته است، طبقهای منتفع میشود و باز کردن درها، طبقهای دیگر را. ذینفعان وضعیت باثبات اقتصاد، کارآفرینان واقعی هستند، چون محیط اقتصاد کلان باثبات به کارآفرینان امکان برنامهریزی و اطمینان و در نهایت رشد و توسعه میدهد و محیط اقتصاد کلان بیثبات سبب افزایش ریسک و قیمت تمام شده محصولات و در نهایت شکست و تغییر ماهیت فعالیت کارآفرینان میشود. چه آنکه در شرایط چند سال اخیر تولید، صرفه اقتصادی ندارد و بازدهی سرمایهگذاری در بازارهای موازی بیشتر به صرفه است.
شرایط امروز آن چیزی است که در ۴۵ سال گذشته شکل گرفته است. در روزگاری به سر میبریم که هم تولید صرفه ندارد و هم بازده سرمایهگذاری نداریم. عقل سلیم میگوید اگر شرایط بهتر شود، آنهایی که امروز به منافع زیادی دسترسی دارند، شرایط بهتری خواهند داشت، اما انگار منفعتطلبان دست از مبارزه با اقتصاد سالم و عاری از فساد برنخواهند داشت.
وقتی فعالیتهای اقتصادی در ایران متکی به منافع خودساخته یا دولت ساخته است، انتظار منتفعان کوتاهمدت است، به سرمایهگذاری فکر نمیکنند و تلاش این است تا در فرصت کوتاهی که دارند، حداکثر استفاده را ببرند. ۴۵ سال پیش خودرویی را به ما دادند؛ مسوولان هر روز قطعات مختلف آن را به دست میگیرند و به بهانهای قطعات خودرو را خارج کردند و دور انداختند یا قطعهای جایگزین آن نشد یا آنطور که خواستند، سر هم کردند. حالا هر چه به این خودرو مستهلک گاز میدهیم، حرکت نمیکند. مصادره کردن، دولتیکردن و… از جمله همین اقدامات است.
در اقتصاد نظریهپردازی شد، بدون آنکه وجوه علمی و عملی آن در نظر گرفته شود و حالا از بانیان قبل تا کسانی که همین امروز بر صندلی مدیریت کشور نشستهاند، همچنان از همان ایدهها و عقاید استفاده میکنند. همه این افراد بانیان وضع موجود هستند. حتی اگر خودشان را متفاوت از هم بدانند، باز هم از دید مردم یکی هستند. مردم فساد را میبینند و درک میکنند. هر تولیدی در اقتصاد با هر میزان بازده تولیدی، مستلزم سرمایهگذاری قبلی است و هر سرمایهگذاری از ابتدا نیازمند تامین امنیت سرمایه از بدو سرمایهگذاری تا سالهای رسیدن به مرحله بازده آن است. به بیان دیگر، شرط لازم برای تحقق سرمایهگذاری، تامین امنیت کلیه شئون مرتبط با آن است.