زهرا زارع، خبرنگار:
سپهبد شهید قاسم سلیمانی شخصیت چند بعدی و چند سویه های داشت در عین مهربانی پرصلابت و جدی بود نفوذ کلام بسیاری داشت می توانست با صحبت کردن به سرعت مسائل را با طرف مقابل حل کند شجاع و دلیربود اما با وجود شجاعت ، تدبیر و تعقل بسیاری داشت و بی گدار به آب نمی زد . اهل جناح بازی نبود شخصیتی فراجناحی و ملی داشت اما خط قرمزش جمهوری اسلامی ایران بود ؛ می گفت این نظام عطیه امام خمینی به این کشور و مردم است و باید تا جای ممکن در حفظ آن کوشید ؛ سختکوش و پرتوان بود و نهایت سعی و کوشش خودش را برای کاری که به او سپرده بودند انجام میداد. توکلی کامل به خدا داشت به اخلاصش در کنار تلاش هایش باعث شده بود تا ازاو مردی بیبدیل بسازد.
قاسم سلیمانی حلقه مفقودی مدیریت انقلابی ایران است سیره و روش او که در حقیقت مدیریت انقلابی دفاع مقدس است متاثر از منش و روشی است که در جنگ هشت ساله تبدیل به فرهنگ شد تا جوانان این دیار بتوانند هر یک به ژنرال های کارآزموده و لایق که با کمترین امکانات میهن را از تجاوز صدام که حمایت تمام قدرتهای جهان و دلارهای نفتی را داشت حفظ کنند . بسیاری از سرداران شهید مانند حسن باقری ، آقا مهدی باکری ، صیاد شیرازی و … این گونه بودند . در این فرهنگ کم نظیر، شایستهسالاری و دیگر خواهی و کار خالصانه برای رضای خداد موج می زند و اخلاص و صداقت پرهیز از ریا و کار برای خدا و خلق خدا و کشور مرام آنها بود .
این فرماندهان ارشد دفاع از خاک و ناموس به جای پشت سنگر بودن ، خودشان در خط اول نبرد بودند ، پیش قراول بودند و این را مردم به خوبی دیده و درک کردهاند که امروز به سپهبد حاج قاسم سلیمانی لقب مرد میدان دادهاند لقبی برازنده و کاملاً شایسته اینچنین فرماندهانی بودند که محبوب بسیجیان و الگوی آنان برای ساختن حماسه های هشت سال دفاع از کیان این مملکت شدند .
درعملیات ثامن الائمه بود به حاج قاسم سلیمانی جوان ، خود جلوتر از همه رفت و از خط گذشت تا بقیه روحیه پیدا کنند و همراهش به خطوط اول بتازند به ظفر برسند، و در همین عملیات بود که ترکش خورد و از کبد و بازو آسیب دید.
درعملیات فتح المبین هنگامی که در تنگه ابوقریب داشت ستون تانکهای عراقی را دنبال میکرد، با حسن دانایی فر و دو تن از نیروهایش روی مین رفت و مجروح شد. قبل از این در عملیات کرخه کورهم روی خاکریز بازویش تیر خورده بود .
در عملیات بیتالمقدس هم با روی مین رفت و مجروح شد . بارها و بارها تیر و ترکش خورد و بدنش پربود از جراحات و درونش خراشیده از جراحات شیمیایی ، اما مرد میدان همواره مرد میدان مبارزه و دفاع بود و کوتاه آمدن و خستگی در قاموس او جایی نداشت . هرگز پروایی به خود راه نداد . مردی که با دیدن شهادت یارانش نه تنها ،ترسی بر او مستولی نمی گشت گویی به نیت رفتن در همان مسیر موی سپید میکرد و به انتظار نشسته بود تا ببیند نوبت او و نوشیدن شربت شهادت او کی فرا می رسد، رفتارش چنین بود که گویا می دانست چیزی جز شهادت نصیبش نمی شود و تقدیرش به خاطر همین خلوصش با شهادت گره خورده بود. حاج قاسم بود که به مدد تفکر استراتژیک و روحیه شجاعت و صلابت ناشی از صداقت ، ظرف چند سال قائله اشرار جنوب شرق کشوررا تمام کرد و امنیت را به آنجا بازگرداند . اما او فقط ژنرال نبود یک انسان بی نظیر و نوع دوست بود ، معمولاً کمتر نظامی است که روحیه لطیف داشته باشد اما او به مدد خداجوی بودنش روحی لطیف داشت چنانچه تنها در جبهه و در مقابل دشمن دشمن مسلح نمی جنگید بلکه با هر نابسامانی برای مردم هم سر ناسازگاری داشت و برای حل مشکلی ازمشکلات مردم نیز در خط مقدم بود. هم او بود که در کنار جنگیدن با اشرار جنوب شرق کشور، به فکر ایجاد شغل و گذراندن زندگی برای کسانی هم بود که از سر ناچاری احتمالاً سر از گروههایی در بیاورند و سر به شورش بزنند . برای آنها ، زمین و چاه فراهم کرد اسلحه شان را گرفت و بیل و کلنگ و دستانشان داد تا نان حلال درآورند . این مسئله او را و در دیدگاه و مدیریتش را کم نظیر ساخته بود چرا که این کار او نشان دهنده درک عمیقش از تحولات بود. می دانست نطفه مشکلات از کجا شکل میگیرد و در کجا باید کار کرد تا امنیت برقرار شود. به عبارتی امنیت را پیش از کشیدن گلن گدن تفنگش و پاک کردن صورت مسئله، به عمق مسئله فکر می نمود و با ظرافتی فکری و البته همچنان با روحیه ی کار برای خدا و خلق خدا، آستین خدمت را بالا می زد و باری از مشکلات را از دوش مردم برمیداشت هم نان میداد و هم امنیت به ارمغان می آورد، این ظرافت مدیریت انقلابی و درک عمیق او ریشه چالشهای امنیتی را نشان می دهد.
اما در عرصه منطقهای ، زمانی که ایران با چالشهای مهم امنیتی در منطقه مواجه گشت این سپاه قدس به فرماندهی او بود که آرامش را به کشور می آورد و صد البته به عنوان یکی از رهبران تشکیلاتی محور مقاومت خاری در گلوی زیاده خواهان شد که چشم طمع به ایران اسلامی عزیز داشتند . توان و قدرتی برای ستمدیدگان منطقه ایجاد کرد چنانکه حزبالله توانست هیمنه رژیم صهیونیستی را با آن هم حمایتهای جهانی که داشت در هم بشکند با تفکر استراتژیک و هوشمندانه او بود که با ایجاد بسیج مردمی در قالب نیرو هایی مانند حشد الشعبی در عراق و همچنین فرماندهی لشگرهای فاطمیون ، زینبیون و حیدریون که مردمی ترین گروههای مقاومت بودن ، شر بزرگ داعش که کشورهای بزرگ نظامی دنیا را ناتوان ساخته بود از بین ببرد و پایان خلافت خودخوانده داعش را با مردمی ترین نیروها اعلام و این دستاورد بزرگ را نه تنها به ایران و منطقه بلکه به جهانیان هدیه کند .
داعش دشمن ایران نبود آنها دشمن جهانیان بودند و حاج قاسم با گذاشتن نقطه پایان بر این گروه خونخوار ضدبشری ناجی جهانیان شد . داعشی که حضورخود را از سوریه تا عراق گسترده بود و حضور عملیات تروریستی اش تا قلب اروپا و آمریکا نیز نفوذ کرده بود چنین گروه و دولتی عظیم بود که مقابل فرماندهی بی بدیل و ممتاز مردی که خود در میانه نبرد بود از هم پاشید و منطقه و جهان از شراین سایه شوم سیاه رهایی گشت . او مرد اطمینان بخش به مردم بود حضورش قوت قلب می بخشید ، امنیت از حضورش شکل پیدا میکرد .
حسن دانایی فرد خاطره می گوید که نشان دهنده درستی این ادعاست او میگفت وقتی هتلداران سامرا شنیدند داعش یورش برده سریع چمدانهای خود را بستند تا فرار کنند اما به محض رسیدن خبر آمدن حاج قاسم سلیمانی همگی چمدانهای خود را بر زمین نهاده و در شهر ماندن نامش مترادف با امنیت مردم و منطقه بود و در عین حال ترسی بر جان داعش و داعشیان ، کسانی که همیشه تزسشان جلوتر از خودشان میرفت با شنیدن نام سردار قاسم سلیمانی لرزه بر اندام شان می افتاد. آمرلی محاصره شده بود قاسم سلیمانی با هلیکوپتر رفت وسط معرکه ، جوانان را بسیج کرد و حشدالشعبی هم از بیرون با هدایت او و ابومهدی المهندس ، یار وفادارش ، به آوردگاه نبرد آمدند .